من اعتراف می کنم که .... !! اعترافخانه ، اعترافات صمیمانه ، اعترافات صادقانه ، اعترافات عجیب و غریب (اعترافات طنز)
من اعتراف می کنم که .... !! اعترافخانه ، اعترافات صمیمانه ، اعترافات صادقانه ، اعترافات عجیب و غریب اعترافات طنز سلام دوستان این روزها مطبی تحت عنوان من اعتراف می کنم که... مد شده اکثر این اعترافات توسط افراد مختلف نوشته شده که خیلی خاطرات کوتاه و جالبیه و البته که خوندن بعضیهاش خالی از لطف نیست: *اعتراف می کنم دختر خاله ام رو بعد از مدت ها دیده بودم و هفت ماهه باردار بود. خیر سرم اومدم جنسیت بچه رو بپرسم گفتم خب حالا قراره مامان شی یا بابا؟! |
اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!! |
* * * * * * * * * * * * |
خوب بسی خندیدیم:21:
نوبتی هم باشه نوبت ما و شما و تمام عزیزانیه که این اعترافات رو خوندن و خندیدن:21: امیر عباس: من اعتراف می کنم که دفعه اولی که خط موبایل خریدم و سریع رفتم یه گوشی هم خریدم و اینقدر با گوشیه بازی کردم که باطریش تموم شد.... ضمنا اعتراف می کنم بعدش که نتونستم روشنش کنم فکر کردم سوخته!! :65: اینم دوتا اعتراف همزمان حالا شما اعتراف کنید دوستان |
بیخودی نیست که بهت میگن اسقف اعظم |
نقل قول:
:24::21: |
من اعتراف می کنم که .... !! اعترافخانه ، اعترافات صمیمانه ، اعترافات صادقانه ، اعترافات عجیب و غریب (اعترافات طنز)
نقل قول:
ضمنا افتخاری شاگردی هم داشته و کماکان داریم;);) من اعتراف میکنم که ... (طنز) اعتراف میکنم ک یه روز جوجه رنگي گرفته بودم بعد شب شد ديدم خيلي تنهاست بعد حس مادرانه مرغ بهم دست داد بعد جوجه اوردم پيش خودم بخوابه بعد وقتي صبح بلند شدم ديدم جوجه له شده ********************************** اعتراف ميکنم 15 سال پيش برا اولين باري که کشتي کج ديدم، از بالا رخته خواب پريدم رو داداش کوچيکه و بيچاره دو تا دنده و دماغش شکست. هنوزم مشکل تنفسي داره ********************************** يه بار تو بچگي مداد نقاشيمو تيز کردم، ماهي قرمز عيد و توي تنگ به روش سرخ پوستا شکار کردم طفلکي ماهيه هنوز دلم براش ميسوزه ********************************** اعتراف مي کنم وقتي 3-4سالم بود که کشف کردم خالم خواهر مامانم هست کلي ذوق مرگ شدم رفتم به دختر خالم گفتم مي دونستي مامانت خواهر مامان من ؟؟ گفت دروغ مي گي تازشم دروغ گو دشمن خداست . تا چند روز باهام قهر کرد بي جنبه ********************************** اعتراف ميکنم بچه که بودم يه قورباغه رو از تو باغچه پيدا کردم و يهو حس پزشک بودن بهم دست داد و يه آمپول پر از آب بهش زدم بعد برا اينکه وَرَمِش بشينه جراحيش کردم بعد باند پچيش کردم و ولش کردم و کلي احساس آرامش وجدان کردم که قورباغه رو درمان کردم!! ********************************** اعتراف ميکنم خيلي بچه که بودم آبجيم بهم گفته بود تو سرما هااا که ميکني بخار ميشه،اين بخارا ميره تو آسمون و ابر ميشه...منم تو روزاي سرد از درس و مشقم ميزدم ميرفتم ميشستم تو حياط ساعتها هاااا ميکردم که ابر شه برف بياد تعطيل شيم...!!!! ********************************** اعتراف ميکنم بچه که بودم فکر ميکردم خر مگس همون خره که بالداره. واسه همين هر موقع کارتوني نشون ميداد که توش يه اسب بالدار بود من سريع ميگفتم اِ خر مگس. همه فکر ميکردن روانيم ********************************** اعتراف مي کنم چندروز پيش ميدان تجريش بودم ،يک خانمي ايستاده بود هي ماشين مي آمد مي گفت سر يخچال من هم هي مي خنديدم ،شاکي شد گفت به چي مي خندي گفتم هيچي شما مي خواهيد بريد سر يخچال خوراکي هم برداريد با ماشين مي ريد خودش هم خندش گرفت. ********************************** اعتراف مي کنم يه بار به جاي خمير دندون از کرم موبر استفاده کردم وقتي فهميدم که کار از کار گذشته بود ، دهنم گس شده بود ، با ناخن که رو دندون مي کشيدم يه لايه ازش کم ميشد ، بدنم مور مور مي شد {شیت شدن}{شیت شدن} من اعتراف می کنم که .... !! اعترافخانه ، اعترافات صمیمانه ، اعترافات صادقانه ، اعترافات عجیب و غریب (اعترافات طنز) |
اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشک هاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم! کلی تلاش می کردم موقع گریه کردن مثل اونا باشم. مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم! ولی باز هم جواب نمی داد |
سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقایون پیش یه آقایی نشستم و از
خستگی خوابم برد، نزدیک مقصد دیدم زانوم درد میکنه فهمیدم آقایه کناری 3-2 بار با کیفش کوبیده تو پام تا بیدارم کنه چون میخواست پیاده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خیلی شاکی نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود. آقاهه گفت : ببخشید خانم 5 بار صداتون کردم نشنیدین، ترسیدیم. اعتراف میکنم برای اینکه ضایع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و با زبون کر و لالی و طلبکارانه عصبانیتم رو نشون دادم، مرد بیچاره اینقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه با دست و ایما و اشاره از من معذرت خواهی میکرد!! |
بچه بودم کلاس دوم دبستان معلم دینی داشت درس میداد یکدفعه رو بمن کرد و پرسید ساقی ادما وقتی میمیرن کجا میرن.. اول خوب نگاهش کردم بعد توی مغزم دنبال یه جواب خوب گشتم هیچ فکر نکردم که جواب توی کتابه و معلم داره کتابو میپرسه حواسم پرت بوده مثه همیشه :d تا دلتون بخواد ژول ورن بودم داستانهای تخیلی از خودم خلق میکردم قیافه متفکرانه بخودم گرفتم و گفتم .. خانم ادما وقتی میمیرن سوار یه بالند میشن اولا به بالن میگفتم بالند :p بعد میرن بالا پیش خدا خانم معلم با خنده پرسید خوب ساقی جان اگه ادما بد باشن چی میشه اگه ادما خوب باشن چی میشه گفتم اگه ادما خوب باشن خدا اون بالا ابرا پیادشون میکنه و اگه بد باشن با سوزن بالندشونو سوراخ میکنه که سقوط کنن :21: نمیدونم چه درسی بود یادم نیست ولی الان که فکر میکنم میبینم چه چیزای توی درسا بخورد ما دادن هی وای من .... معلممون اینقدر خندیدگفت بشین عزیزم و به درس توجه کن خیالبافی هم نکن :d |
اکنون ساعت 08:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)