خب گويا اين تاپيک هم منتظر ساقي بود ....
مستزاد
در بدایع الافكار فی صنایع الاشعار تالیف كمال الدین حسین واعظ كاشفی (متوفی 906یا 910ق) 3 نوع برای آن ذكر شده است.
1-نوعی كه از همه معمول تر است، آن است كه به دنبال هر مصراع، یك پاره اضافی آورده می شود:
آن كیست كه تقدیر كند حال گذارا
در خدمت شاهی
وز غلغل بلبل چه خبر باد صبا را
جز ناله و آهی
2- آن كه پاره اضافی، بعد از هر بیت می آید:
صد حلقه عنبرین بند اندر بند
دلدار ز بهر فتنه، بر دوش افكند
مانند كمند
3- آن كه پاره اضافی به صورت یك مصراع كامل بعد از بیت اصلی می آید:
هرگز نفسی به پیش ما ننشستی
كاندر پیت از خانه غلامی نرسید:
برخیز و بیا كه خواجه آوازت داد
هرچند به ندرت در آثار بعضی از شاعران، از جمله ابن یمین فریومدی (متوفی 769ق) به شكل های دیگری از مستزاد برمی خوریم، اما بیشترین انواع مستزاد را می توان در شعر مشروطیت یافت، شاعران این دوره، مستزاد را با تنوع های بسیار از نظر شكل و همه با مضامین انتقادی، اجتماعی و سیاسی سرودند و انواع مختلفی از آن به وجود آوردند. از جمله شكلی كه می توان آن را مستزاد ترجیعی نامید كه در آن، پاره اضافی به صورت ترجیع تكرار می شود.
ملك الشعرا محمدتقی بهار (1266-1330) نیز چند نوع مستزاد كه كاملا جنبه ابتكاری دارد و تلفیقی از مسمط و مستزاد است سرود. مستزاد را به طور معمول، در قالب رباعی، غزل، قصیده و قطعه سروده اند. اما متداول ترین آن ها در قالب رباعی است. نیما یوشیج (1276-1338) شاعر معاصر، در تجربه های اولیه برای یافتن وزن خاص اشعار خود (وزن نیمایی) یكی دو اثر به شكل مثنوی مستزاد سروده و پاره های اضافی را بعد از دو بیت مثنوی آورده است.
هرگز نرسیدهام من سوخته جان، روزی به امید
وز بخت سیه ندیدهام، هیچ زمان، یک روز سفید
قاصد چو نوید وصل با من میگفت، آهسته بگفت
در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟ این حرف شنید
شیخ بهائی
---------
نمونه ای از" مستزاد"سروده ی رشید یاسمی:
باد گر از جانب مشکوی توست-مشک ساست
خاک گر از راه سر کوی توست -کیمیاست
۰۰۰۰۰۰۰۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰
رنگ گل سرخ و شمیم نسیم- ای ندیم
گر نه ز رخسار تو و روی توست -از کجاست
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
دل سوی درگاه تو آرد نیاز- در نماز
روی روان،وقت دعا سوی توست-این دعاست
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
آنچه بود تنگ تر از آن دهن - قلب من
وانچه سیه فام چو گیسوی توست - روزماست
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
چون بر تو شعر فرستد همی- یاسمی
قوتش از طبع سخن گوی توست- این بجاست
...