نقل قول:
نوشته اصلی توسط li@
قدغنده!!!
قیافه وحشتزده از شنیدن این جمله نمیدونم چه حالی به بعضی ها میداد که اقدام به بستن راه بچه ها میکردن...
نمیدونم فقط توی کرمانشاه و محله ما بود یا جاهای دیگه هم اینجوری بود..خدانکنه به دلیلی مجبور میشدیم بریم چهار تا کوچه اونورتر!! ..موقع عبور از کوچه های غریبه وقتی چشممون میفتاد چهارتا بچه دیگه قالب تهی میکردیم! چون معمولاْ تا چشمشون میفتاد به یه بچه دیگه پا می شدن دستاشون رو باز میکردن و جلومون رو میگرفتن و میگفتن قدغنده!(همون قدغن یا عبور ممنوع نمیدونم املاشو درست نوشتم یا نه!) الان شاید این کلمه کمتر رواج داشته باشه ولی اون موقع ها رواج زیادی داشت و آدم با شنیدنش میدونست که یه کتک کاری در راهه! چون اون بچه ها خودشون رو مالک اون محله میدونستن و ایجوری بچه غریبه رو اذیت میکردن! اگه زورشون میرسید که آدمو برمیگردوندن وگرنه یا با خواهش و التماس و یا رشوه و یا یک کتک کاری حسابی باید ازشون رد میشدیم! چه روزگار ظلم و زوری بود ها!!!
|
مرسی علی آقا
یاد ی خاطره از بچگیای محمد افتادم
وقتی اومدیم توی این کوچه دقیقا 3 سالش بود
پسر داییم همسایه مون بود و از محمد بزرگتر
هر روز میومد میبردش بیرون ومواظبش بود که بچه ها باش دعوا نکنن
ی روز قبل از اومدن پسر داییم محمد رفت تو کوچه ده دقیقه بعد زنگ خونه مونو زدن
رفتم دیدم ی پسر 8.9 ساله میگه خاله این بچه این خونه س
گفتم آره
گفت .میگه این کوچه ماس حق نداری از اینجا رد شی
از کوچه پشتی برو
کلی با محمد حرف زدم تا قانع شده کوچه فقط برا ما نیست
اون پسره هنوز همسایه مونه ازدواج کرده ی دونه پسرم داره
یادمه محمد همیشه زور میگفت
کاپیتان تیم بود (به حکم خودش)
هر کی خطا میکرد 20 دور از سر کوچه تا آخر باید میدوید به اضافه 50 تا دراز نشست
خلاصه هیکل پسرای کوچه همه اومده بود رو فرم