ای عاشقان , ای عاشقان من خاک را گوهر کنم
وی مطربان , وی مطربان دف شما پر زر کنم
باز آمدم , باز آمدم , از پيش آن يار آمدم
در من نگر , در من نگر , بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم , شاد آمدم , از جمله آزاد آمدم
چندين هزاران سال شد تا من بگفتار آمدم
آنجا روم , آنجا روم , بالا بدم بالا روم
بازم رهان , بازم رهان کاينجا بزنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بدم , ديدی که ناسوتی شدم
دامش نديدم ناگهان در وی گرفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر , نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نيستم , من در شهوار آمدم
ما را بچشم سر مبين , ما را بچشم سر ببين
آنجا بيا , ما را ببين کاينجا سبکسار آمدم
از چار مادر برترم وز هفت آبا نيز هم
من گوهر کانی بدم کاينجا بديدار آمدم
يارم به بازار آمدست , چالاک و هشيار آمدست
ورنه ببازارم چه کار ويرا طلب کار آمدم
ای شمس تبريزی , نظر در کل عالم کی کنی
کاندر بيابان فنا جان و دل افکار آمدم
__________________
.
.
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام
.
«اگر تنهاترین تنهایان جهان باشم خدا با من است»
«او جانشین همهء نداشتنهای من است»
«معلّم شهید دکتر علی شریعتی»
تا عاقل به دنبال پل می گشت
دیوونه از رودخونه گذشت ...