سه مانگم پس کفت کرایه خانی
یسه مانگی تر هات نیشته بانی
سه ماهه که اجاره خونه ندادن...
اینم ماه چهارم که از راه رسید
بار و پیم نیو، خدا خوی زانی
چشتی که شک بم مجمه و قزانی
خدا خودش بهتر میدونه، نمیتونم این بار رو تحمل کنم (اینجا نوشته برام جبران نمیشه!)
چیزایی که سراغ دارم (داراییم) یه سینی و یه قابلمه مسیه
اویش دی نیه یلم ژنم بزانی
صب حراجی کم، نیه ی لم بمینی
که اونم دیگه نمیذارم زنم بفهمه
فردا میبرم حراجشون میکنم
چه بکم...
کس خور نیری و حال دردم
گوش کس نیه و آه سردم
کسی از حال زارم خبر نداره
گوش کسی بدهکار حرفام نیست
چل سال و ایران زندگی کردم
کرای زمین دم، و بانی گردم
چهل ساله توی این کشور زندگی میکنم
هم کرایه میدم برای زمین(خونه) هم روش را میرم (نمیدونم درسته یا نه)
روزگار محتاج کرد و نامردم
نه رومی رومم نه چینی چینی
روزگار منو محتاج نامرد کرده
و الا من غریبه نیستم همینجاییم
چه بکم...
قلبم چو کوره ی حداد مدی جوش
و دس دنیا و خلق خاک فروش
قلبم مثل کوره آهنگرا، داره میجوش(آتیش گرفته)
از دست غم دنیا و مردم خاک فروش
دنیا زندانه ارای اهل هوش
آیم نباید کمتر بو و موش
دنیا برای خردمند، زندانه
آدم نباید از موش کمتر باشه
اویش جا دیری و ناو پر و پوش
موش نه کرا دی، نه کرا سینی
اونم برا خودش جا و مکانی داره، هر چند توی کاه و پر و پوش
نه کرایه خونه میده، نه میگیره
چه بکم....
اطاقی گردم بی برق و بی آو
در و پیکر خویرد، چوار دیوار خراو
یه اطاق پیدا کردم نه برق داشت، نه آب
در و پیکر فروریخته و داغون، چهار ستونش خراب
داخی پیرم کرد، کردمه قولو
روژ نیمه رو و لیم کرده شو
غمش پیرم کرده، پشتم خم شده
روز به این روشنی برام مثل شب تیره و تار شده
دی چه توایده لیم آسمان کاو
حق مه تا حشر له لات بمینی
آسمان کبود، دیگه چی از جونم میخوای؟
حق من بیچاره تا روز قیامت به گردنت
چه بکم....
و روژی ترسم اجل بدی زنگ
عمرم تمام بو وی دنیای دو رنگ
از روزی که مرگم برسه، میترسم
روزی که عمرم در این دنیای دورنگ و فریبکار تموم بشه
پنهان بوم و ژیر خشت و خاک و سنگ
ژن صاحو مال و بیل و کلنگ
در حالیکه زیر مشتی خاک دفن شدم،
خانم صاحب خونه با بیل و کلنگ بیاد و ...
غره غر کنانف و قصه ی جفنگ
بایدن کرای قور و لیم بسینی
با غر غر بیاد از من
کرایه ی قبرم رو بگیره!
چه بکم...
سرمانگ و مانگ بایده دیارم
و بیل هلکنی سنگ مزارم
سر ر ماه بیاد زیارتم
و با بیل سنگ قبرم رو برداره
بکی شکنجه و زجر و آزارم
داد بکم هاوار....کی کفن سینی؟
منو شکنجه و آزار بده و من
داد میزنم ای هوار....کی کفن منو میخره؟
چه بکم...
چو سگ ولگرد، در و در و خوم
شو تا صو نخف، رنج بیور و خوم
مثل سگ ولگرد در به در شدم
شب تا صب خواب ندارم از بس که بد بختم
دلگیر و دنیای دون پرور و خوم
و دس خاون مال خون جگر و خوم
از این دنیای دغل کار دلگیرم و
از دست صاحب خونه دلم خونه
مشتی خاک نیرم خاک و سر و خوم
نیزانم (شامی) دی تا کی مینی؟
حتی به اندازه یه مشت خاک زمینی از خودم ندارم
شامی تا کی میخوای (اینطوری)بمونی؟
چه بکم...
با افتخار اعلام میدارم که نوشتن این شعر زیبا به پایان رسید
ولی بعضی جاهاشو نتونستم خوب ترجمه کنم