پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   بیا با خدای مهربان حرف بزنیم (خسته ای؟ دلتنگی؟ سریع بیا اینجا) خدایم ای خدایم ، صدایت می کنم بشنو صدایم (http://p30city.net/showthread.php?t=3113)

ابریشم 11-30-2010 06:16 PM

خدایا وقتی خوبان درگاهت در پیشگاه تو گریه می کنند
و میگویند : من هیچ کاری برای تو نکرده ام
تو بگو من چه کنم ...!
خدایا کمکم کن فقط در حد گوش دادن نباشه http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif
__________________
[IMG]http://*****************/Files00/5151adf1195949808c69.jpg[/IMG]

پيامبر اکرم فرمودند : ان لقتل الحسين (ع) حراره في قلوب المؤمنين لن تبرد ابداً .
همانا شهادت حسين حرارت و شعله‌اي در قلب‌‌هاي مؤمنين ايجاد كرد كه هرگز سرد نخواهد شد.


ابریشم 12-04-2010 11:27 AM

بارالها...



من همان پریشان حال همیشگی ام با چشمانی پر از اشک، با قلبی آکنده از درد و با دستی که همیشه به


سوی درگاهت دراز است


می خواهم به یاریت سبزترین ترانه های عاشقی را زمزمه کنم و سرود زیبای محبت را برایت بسرایم


از بلندای خلوتی پر خلوص نوایم را


بشنو و آیه های عشق را برایم تلاوت کن...

ابریشم 12-04-2010 11:29 AM

يار از غم من خبر ندارد گوئی

يا خواب به من گذر ندارد گوئی

تاريک تر است هر زمانی شب من

يا رب شب من سحر ندارد گوئی

الهی کار تو بی ما به نيکوئی در گرفتی ، چراغ خود را بی ما به مهربانی افروختی ، خلعت نور از غيب بی ما به بنده نوازی فرستادی چون رهی را به لطف خود به اين آرزو آوردی ، چه شود که به لطف خود ما را به سر بری.

الهی تو آنی که نور تجلی بر دلهای دوستان تابان کردی و چشمه های مهر در سر ايشان روان کردی ، تو پيدا و به پيدائی خود در هر دو گيتی نا پيدا کردی ، ای نور ديده آشنايان و سوز دل دوستان و سرور جان نزديکان ، همه تو بودی و توئی تو نه دوری تا تو را جويند نه غافل تا تو را پرسند ، تو را جز به تو يابند .

الهی هر چه نشان ميشمردم پرده بود و هر چه مايه ميدانستم بيهوده بود .

خداوندا يکبار اين پرده من از من بردار ، و عيب هستی من از من وادار و مرا در دست کوشش مگذار .

ابریشم 12-04-2010 11:30 AM

پروردگارا...کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ي دلم را رو

به حقيقت بگشايم...

خدايا...

ياريم کن که مرغ خسته دلم راکه ديري است دراين قفس زنداني

است، درآسمان آبي عشق تو پرواز دهم...

خدايا..

پروردگارا...ياريم کن که شوق پروازراهميشه درخود زنده نگه دارم .....

خدايا...

توخود مي داني که بدترين درد براي يک انسان دورماندن ازحقيقت خويشتن

و رها شدن درگرداب فراموشي وسر درگمي است...

پس تواي کردگار بي همتا مرا ياري کن که به حقيقت انسان بودن پي ببرم

تابتوانم روز به روز به تو که سر چشمه تمام حقيقت هايي نزديک ونزديکتر

شوم....

خدايا، مرا فرصتي ده تاپاک بودن راتجربه کنم وبتوانم حتي براي يک لحظه

آنچه باشم که تومي خواهي.

ابریشم 12-04-2010 11:30 AM

خداوندا
تا الان هرچه داده ای به من و هرچه گرفته ای از من در آن خیری نهفته بوده
پس یاریم کن زین پس داده ها و گرفته هایت را بیشتر از قبل شکر گویم و به دیده منت نهم
با داده هایت بیش خوشحال و با گرفته هایت بیش غمگین نشوم

که تو صلاح من را بهتر از خودم میدانی
و من خود نادانم
آمینhttp://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

ابریشم 12-04-2010 11:30 AM

گویی دوباره زبانم در دهان باز بسته است!!!!!
مهربانترینم
مهربان بودی و من در کوچه پس کوچه های تنهایی به دنبال محبت دروغین البشرت...
عزیزترینم
لحظه به لحظه به تماشایم نشسته بودی و من درگیر نگاه بیگانه!!!!
جمیلترینم
آسمانها و زمین را برایم مزین کردی و هر زورم را با گلی زیبا در اتاقم آراستی
افسوس افسوس که من ره زشتی پیش گرفتم و دل به زشتی به گمان زیبایی سپرده بودم

عاشقترینم
عشقت گرما بخش فلب خسته و تنهایم بود و من پنجره ی دلم را به روی لبخند عاشقانه ات بسته بودم

خدای مهربان من...
این تن ضعیف و این روح سرگردان را به مهربانیت ببخش و
بر من مسکین و ناتوان رحم کن

مرا به قداست علی و به مهر فاطمه ببخش.....

مهربان خدایم
از آنچه از روی نادانی از من سرزد و از آن زمانها که از روی غفلت ره گناه پیمودم
بگذر و راه عشق و ایمانت را از من مپوشان....

پناه بخش بی پناهان
پناهم ببخش.....

ابریشم 12-04-2010 11:31 AM

خدایا
بر سیل عظیم گناهان ما نگاه مکن
و با لطف و مهربانیت به ما نظر کن
خدایا کمکمان کن که نه سختی های زندگی محبت تو را در دلمان کمرنگ
و نه خوشی های زندگی ما را از یاد تو غافل کند
خدایا راه درست زندگی را به ما نشان بده
خدایا اگر تو هم به ما گناه کارا نگاه نکنی که ....
خدایا عاقبت یه خیرمون کن
http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

__________________
[IMG]http://*****************/Files00/5151adf1195949808c69.jpg[/IMG]

پيامبر اکرم فرمودند : ان لقتل الحسين (ع) حراره في قلوب المؤمنين لن تبرد ابداً .
همانا شهادت حسين حرارت و شعله‌اي در قلب‌‌هاي مؤمنين ايجاد كرد كه هرگز سرد نخواهد شد.

ابریشم 12-08-2010 11:10 PM

خدايا ميدوني ، هدفم از زندگي رضايت تو بوده ، من همه كار كردم ،‌نميخوام جدا باشم ازت ، هر چي تو بخواي همون ميشه ، خودتم ميدوني همه تلاشمو ميكنم ،‌اگه نخواد واقعا ديگه از دستم چيزي برنمياد!!! نميتونم دوست داشتنو به زور بكشونم ، خدايا من منتظرتم ، و همچنان منتظرت خواهم ماند ،‌چون جز تو از كسي نميتونم انتظاري داشته باشم....


ابریشم 12-08-2010 11:11 PM

خدایا!
قلبم را منزلگاه خود قرار ده و جانم را به محبتت آمیخته نما!
خدایا سعی خواهم کرد در ترنم عاشقانه ی همه روزه ام این عبادت ملکوتی را با همه وجودم ادا کنم



بــانو
ای صـبـر! ای تمامـتِ صبــوری!
چگــونه تــاب آوردی؟؟؟
چگــونه گفتــی مــا رأیــت الا جمــیلا


ابریشم 12-11-2010 05:51 PM

خدایا میدانم مرا دوست داری و در تمام لحظات کنارم هستی ....http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif
این منم که تو را نمیبینم و فقط در هنگام سختی و مشکلات پردۀ غرور از جلوی چشمانم کنار میرود و به خاک می افتم....

خدایا مرا در آغوش بگیر.....

.

http://persian-star.net/1387/12/3//%282%29.jpg

__________________
.
.
.
.
[IMG]http://*****************/images/scdbuysvw23bpjriq85.jpg[/IMG]

ابریشم 12-18-2010 10:57 PM

با اين گناهاني كه من انجام دادم
باور نميكر كه دستــــــــم را بگيري
تو آنقدر لطف كرامت پيشه اي كه
روزي هزاران توبــــــــــــــه ميپذيري


"الهي العف
خدايا مارا حسيني زنده نگه دار و حسيني بميران"


وقتي ســـــــحر هاي مناجاتت نبودم
آنشب به جاي من تو استغفار كردي


"يا امام زمان(عج)
شرمنده ام "



هر چند از دست خودم دلــــــــــگيرم اما
احساس دلتنگي در اين شب ها نكردام


ســــــــــوگند از سجــــاده خانم روقيــــه
مــن مـــهربان تر از خـــودت پـــيدا نكردم

در را به روي مـــــا گنــــــــــه كاران ببنديد
ما هم دلــــــي داريم گرچه روســـــياهيم

گفتـــند ايـنجـا بار عـصيـــــــان مـيـپـذيرند
ديـــــــــديم بيش از عالمي غرق گناهيم


__________________
[IMG]http://*****************/Files00/5151adf1195949808c69.jpg[/IMG]

پيامبر اکرم فرمودند : ان لقتل الحسين (ع) حراره في قلوب المؤمنين لن تبرد ابداً .
همانا شهادت حسين حرارت و شعله‌اي در قلب‌‌هاي مؤمنين ايجاد كرد كه هرگز سرد نخواهد شد.



ابریشم 12-19-2010 07:11 PM

بارالها آرامشم را از تو می خواهم...! تو که ندایت شفابخش است.... تو که نور می بخشی بر این قلب تاریک و سردم ... آرامشی بزرگ می خواهم جز این ! خواستار هیچ چیز دیگری نیستم.... واین...بیشتر را خود بهتر می دانی بتاب بر من که بی تو خاموشم ... بی روح و یخ زده... بتاب که اگر گرمای تو نباشد همه چیز و همه جا نیز بدینگونه خواهند بود وای اگر تو نخواهی مرا چه کنم کجا روم و با که سخن گویم

ابریشم 12-19-2010 07:12 PM

سلام
حرف باهات زیاد دارم
اما هر وقت میخوام بنویسم
ذهنم خالی میشه ، یا نمیتونم زیبا بنوسم
خدایا همینجوری قبول کن که تو یه شب تاریک بارونی ، با وجود درسام و خیلی چیزای دیگه
یادت کردم
تو هم تو اون سکوت سرد و وحشتناک و تنهایی مطلق من ، آن هنگام که نکیر و منکر برای بازخواست سوی من می آیند مرا یاد کن
به حق بزرگی و مهرانی و کرمت ای خدای مهربان

محسن جون 12-19-2010 09:37 PM

خدايا چه ميشد شقايق نمي بود
شقايق گل عشق و عاشق نمي بود
شقايق نميبود عاشق نبودم
گرفتار بنئ وعلايق نبودم.......................................

محسن جون 12-19-2010 09:44 PM

ايكاش حديث كوچ باور ميشد
ديواره هر قفس پر از درد ميشد
من ماندم و خيالي و پروازي سبززززززززززززززززززززززززززز
اي كاش دلم شبي كبوتر ميشد

ابریشم 12-22-2010 06:35 PM

خدایا
پناهم دِه

تا از شرارت دیوانگان در امان بمانم

دیوانگانی که در این دیار ، آتش را به بازی گرفتند و رفتند

گُلهای سرخ را بر خاک ساییدند و رفتند

در شاهنامه این دیار آتش گرفته ،رستم را بی گُرز گران گذاشتند و رفتند

پناهم دِه

پناهم دِه


ابریشم 12-22-2010 06:35 PM

خدايا
چيو ميخواستي به من ثابت كني
اينكه بدم
؟؟؟؟؟؟؟
ميدونم كه بدم
ولي اين كارت يه حكمت ديگه داشت
خدا همه چي جورشده بود
حكمتتو نشون بده
نذار از دست بره
نذار دوباره
خدا بعد اين همه به چيزي كه ميخواستم داشتم ميرسيدم
حكمتت كجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا بيا پيشم
خدا بيا و منو آروم كن

ابریشم 12-28-2010 06:10 PM

الو ... الو ... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست ؟

پس چرا کسی جواب نمیده ؟

یهو یه صدای مهربون بگوش كودك نواخته شد! مثل صدای یه فرشته ...

- بله با کی کار داری کوچولو ؟

خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده

- بگو من میشنوم

کودک متعجب پرسید : مگه تو خدایی ؟ من با خود خدا کار دارم ...

- هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره ؟؟؟

-فرشته ساکت بود.

بعد از مکثی نه چندان طولانی گفت نه خدا خیلی دوستت داره.

-مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید

و با همان بغض گفت :

اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما ...


بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شكسته شد :

ندایی صدایش در گوش و جان كودك طنین انداز شد :

-بگو زیبا بگو.

-هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو ...

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد و گفت :

خدا جون خدای مهربون،

خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم

تو رو خدا ...

-چرا ؟

-ولی این مخالف با تقدیره.

- چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم

قد مامانم، ده تا دوستت دارم.

اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟

نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟

مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم.

مگه ما با هم دوست نیستیم؟

پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟

خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟

مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد ؟!

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:

-آدم ، محبوب ترین مخلوق من ،
چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه ،

-کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند
تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.

کاش همه مثل تو مرا برای خودم و نه برای خودخواهی شان میخواستند.
دنیا خیلی برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی ...

و کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخندی شیرین بر لب داشت
در آغوش خدا به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفته بود


برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در انتهای کمال
بنگر که چگونه می افتی چون برگی زرد یا سیبی سرخ...

adigoli 12-28-2010 10:24 PM

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم كه اول ظلم را مي ديدم از مخلوق بي وجدان ، جهان را با همه زيبايي و زشتي به روي يكدگر وارونه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم كه مي ديدم يكي عريان و لرزان ، ديگري پوشيده از صد جامه رنگين زمين و آسمان را واژگون مستانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم براي خاطر تنها يكي مجنون صحراگرد بي سامان هزاران ليلي ناز آفرين را كوه به كوه آواره و ديوانه مي كردم .

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان سراپاي وجود بيوفا معشوق را پروانه مي كردم .

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم كه ميديدم مشوش عارف عامي ز برق فتنه آن علم آدم سوز مردم كش ، بجز انديشه عشق و وفا معدوم هر فكري در اين دنياي پر افسانه مي كردم .

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم به عرش كبريايي با همه صبر خدايي تاكه مي ديدم عزيزي نابجا ناز بريك ناروا گرديده خواري مي فروشد ، گردش اين چرخ را وارونه بي صبرانه مي كردم .

عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم ؟؟
همان بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب و تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد ، وگرنه من بجاي او چو بودم ،
يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل فرزانه ميكردم !
" عجب صبري خدا دارد ! "

BaHaReH 12-29-2010 11:58 AM

[quote=ابریشم;200887]
الو ... الو ... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟
.
.
.
.
فوق العاده بود....ممنون:53:


ابریشم 12-29-2010 04:59 PM

هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم
هرگز بردل عشقی هرگز نمیبندم

خدا خدا خدایا اگر به کام من جهان نگردانی جهان بسوزانم
اگر خدا خدایا مرا بگریانی من آسمانت را زغم بگریانم

منم که در دل ز نامرادی فسانه ها دارم
منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم
هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم
هرگز بردل عشقی هرگز نمیبندم
تو بیا فروغ آرزوها که رنج جستجو را پایان تویی
توبیا که بی تو آه سردم که بی تو موج دردم درمان تویی
منم که در دل ز نامرادی فسانه ها دارم
منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم
هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم
هرگز بردل عشقی هرگز نمیبندم
تو بیا فروغ آرزوها که رنج جستجو را پایان تویی
توبیا که بی تو آه سردم که بی تو موج دردم درمان تویی
منم که در دل ز نامرادی فسانه ها دارم
منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم
هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم
هرگز بردل عشقی هرگز نمیبندم

__________________
در های و هوی موج
در افت و خیز ساحل و اوج فاصله، باکم ز هیچ نیست
در سینه ام، دلی به وسعت دریا نشسته است
دائم به یاد یار..
http://www.img4up.com/up2/6755324241244.jpg

ابریشم 12-30-2010 09:46 PM

خدایا من تمام سیاهیها را
میگذارم بر کف دستم
تو همان دم باد را فرمان بده بوزد
من که یارای نادیده گرفتنش را ندارم
توخود قلبم راپاک کن
دلتنگ کودکی هایم
کودکی ها
کودکی
کودک!

http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif


http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif


ابریشم 01-01-2011 07:48 PM

http://img.tebyan.net/big/1387/03/14...2522324040.jpg
پيش از اينها فکر مي کردم که خدا

خانه اي دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتي از الماس خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور

بر سر تختي نشسته با غرور

ماه برف کوچمي از تاج او

هر ستاره، پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان

نقش روي دامن او، کهکشان

رعدو برق شب، طنين خنده اش

سيل و طوقان، نعره توفنده اش

دکمه ي پيراهن او، آفتاب

برق تيغ خنجر او مهتاب

هيچ کس از جاي او آگاه نيست

هيچ کس را در حضورش راه نيست

بيش از اينها خاطرم دلگير بود

از خدا در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين

خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود

مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوست جايي نداشت

مهرباني هيچ معنايي نداشت

هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا

از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين کار خداست

پرس وجو از کار او کاري خداست

هرچه مي پرسي، جوابش آتش است

آب اگر خوردي، عذايش آتش است

تا ببندي چشم، کورت مي کند

تا شدي نزديک، دورت مي کند

کج گشودي دست، سنگت مي کند

کج نهادي پاي، لنگت مي کند

با همين قصه، دلم مشغول بود

خواب هايم خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم که غرق آتشم

در دهان اژدهاي سرکشم

در دهان اژدهاي خشمگين

بر سرم باران گرز آتشين

محو مي شد نعرهايم، بي صدا

در طنين خنده اي خشم خدا

نيت من، در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي کردم، همه از ترس بود

مثل از بر کردن يک درس بود

مثل تمرين حساب و هندسه

مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله

سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکليف رياضي سخت بود

مثل صرف فعل ماضي سخت بود


http://img.tebyan.net/big/1388/02/20...1731631013.jpg
تا که يک شب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد يک سفر

در ميان راه، در يک روستا

خانه اي ديدم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟

گفت اينجا خانه ي خوب خداست

گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند

گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند

با وضويي، دست و رويي تازه کرد

با دل خود، گفتگويي تازه کرد

گفتمش، پس آن خداي خشمگين

خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟

گفت: آري، خانه اي او بي رياست

فرش هايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي کينه است

مثل نوري در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمني

نام او نور و نشانش روشني

خشم نامي از نشاني هاي اوست

حالتي از مهرباني هاي اوست

قهر او از آشتي، شيرين تر است

مثل قهر مادر مهربان است

دوستي را دوست، معني مي دهد

قهر هم با دوست معني مي دهد

هيچکس با دشمن خود، قهر نيست

قهر او هم نشان دوستي ست

تازه فهميدم خدايم، اين خداست

اين خداي مهربان و آشناست

دوستي، از من به من نزديکتر

آن خداي پيش از اين را باد برد

نام او را هم دلم از ياد برد

آن خدا مثل خواب و خيال بود

چون حبابي، نقش روي آب بود


http://img.tebyan.net/big/1387/04/17...8626482164.jpg
مي توانم بعد از اين، با اين خدا

دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا

سفره ي دل را برايش باز کنم

مي توان درباره ي گل حرف زد

صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مقل باران راز گفت

با دو قطره، صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد

مثل باران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند

با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد

با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان درباره ي هر چيز گفت

مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا:

پيش از اينها فکر مي کردم خدا…

ابریشم 01-01-2011 07:49 PM

http://img.tebyan.net/big/1387/04/12...4020466187.jpg
الیس الله بکاف عبده ؟!

ملاصدرا می گوید: خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما ...
به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود.
یتیمان را پدر می شود و مادر، محتاجان برادری را برادر می شود، عقیمان را طفل می شود، ناامیدان را امید می شود،
گمگشتگان را راه می شود، در تاریکی ماندگان را نور می شود، رزمندگان را شمشیر می شود، پیران را عصا می شود، محتاجان به عشق را عشق می شود.
خداوند همه چیز می شود همه کس را... به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس، بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...
چنین کنید تا ببینید چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند، در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟
"آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست؟

ابریشم 01-01-2011 07:50 PM

http://img.tebyan.net/big/1387/04/15...1723211530.jpg
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

ابریشم 01-01-2011 07:51 PM

http://img.tebyan.net/big/1388/11/72...0781464278.jpg
خدایا شکر روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.
http://img.tebyan.net/big/1388/06/80...2319715247.jpg
مرد پرسید:....
شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند: خدایا شکر.

ابریشم 01-01-2011 07:52 PM

http://img.tebyan.net/big/1389/01/14...1401351827.jpg
مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن
یه سار شروع به خواندن کرد ! اما مرد نشنید
مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن.......
آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد اعتنایی نکرد
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : تو کجایی ؟؟؟؟
بگذار تو را ببینم ......
ستاره ای درخشید، اما مرد ندید
مرد فریاد کشید " خدایا یک معجزه به من نشان بده " .....
کودکی متولد شد و اما مرد باز توجهی نکرد
مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم .....
از تو خواهش می کنم ......
پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد .....
ما خدا را گم می کنیم ......
در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ......
خدا اغلب در شادی های ما سهیم نیست ......
http://img.tebyan.net/big/1389/01/30...9124180132.jpg
تا به حال چند بار خوشی هایت را آرام و بی بهانه به او گفته ای ؟؟
تا به حال به او گفته ای که چقدر خوشبختی ؟؟؟؟؟؟
که چقدر همه چیز خوب است ؟؟؟؟
که چه خوب که او هست ؟؟؟
خدا همراه همیشگیه سختی ها و خستگی های ماست
زمانی که خسته و درمانده به طرفش می رویم
خیال می کنیم تنها زمانی که به خواسته خود برسیم او ما را دیده و حس کرده اما ............
گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه او به ماست
خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد
به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم
به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد ...
تا خدا هست، جایی برای نا امیدی نیست
(خدایا حتی یک آن ما را به حال خود وامگذار)

ابریشم 01-01-2011 08:06 PM

http://img.tebyan.net/big/1388/07/19...9310714275.jpg
امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.
وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی.خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات اخیر شوی. تمام روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.
متوجه شدم قبل از ناهار هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.
http://img.tebyan.net/big/1387/12/23...9205733185.jpg
نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی،شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.اشکالی ندارد.احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم،بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.منتظر یک سر تکان دادن،دعا،فکر،یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.
خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی.
آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی...
دوست و دوستدارت:خدا

واران 01-02-2011 01:21 PM

قرآن ! من شرمنده توام – (دکتر شریعتی)

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده،‌ یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند،‌ آن چنان به پایتمی نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند.. اگر چند آیه از تو را بهیک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …!” گویی مسابقه نفس است …
قرآن!‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه،
‌خواندن تو آز آخر به اول، ‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، ‌حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو.
آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.


ابریشم 01-02-2011 07:55 PM

من عاشق اینم که خدا امتحانم کنه چون اون وقت احساس می کنم خیلی

دوستم داره و می خواد راه درست رو بهم نشون بده

تنها خدا لایق اینه که ما رو امتحان کنه!

بزار راحت بگم اگه امتحانم می کنی برا این امتحانم کن که راه درست رو

نشونم بدی
امتحانم کن تا من متوجه اشتباه و بدی های خودم بشم
نه اینکه
به دوست داشتن و عشق من پی ببری.

امتحانم نکن

بزار خودم بهت ثابت کنم چه احساسی نسبت به تو دارم ...!
پروردگارم ،مهربان من
از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است
و هر زمزمه ای بانگ عزایی
و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...
در هراس دم می زنم
در بی قراری زندگی می کنم

و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است
من در این بهشت ،
همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.
"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"
"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
دردم ، درد "بی کسی" بود

ابریشم 01-10-2011 06:06 PM

من بنده ام ... تو خدایی ...

گنه کردنم ... خطا کردنم ... زمین خوردنم ... و باز خطا کردنم ... از سر ضعف است ...

نگه کردنت ... خطا دیدنت ... خطا پوشیت ... گذشت کردنت ... از سر مهر و دانایی و قدرت است ...

این خطا کردن من است که خطا پوشی ، لطف و مهر تو را به من می شناساند ...



تو آنی که من می خواهم ... مرا آن کن که تو خواهی ... http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

ابریشم 01-10-2011 06:07 PM


ابریشم 01-10-2011 06:07 PM

خدا وصیت منو گوش بده ناممو بخون
شاید دیگه من نباشم مواظب عشقم بمون
میسپرمش بهت میرم تمام تارو پودمو
یه وقت نیاد برنجونیش کسل کنی وجودمو
خدا یه وقت کسی نیاد بدزده قلب سادشو
کسی نیاد تو زندگیش بشینه زیر سایشو
بهش بگه دوسش داره
خیلی بده زمونمون خدا سپردمش بهت
مواظب عشق من بمون


ابریشم 01-10-2011 06:09 PM

خودم دانم چرا از تو جدایم کسی با درد این دل آشنا نیست
نگشتم باعث خشنودی تو کسی چون من به غفلت مبتلا نیست
مگر هرکس که شد تنها و غافل ترحم بر دل زارش روا نیست؟
--------------------------------------------
یا بن الحسن روحی فداک
متی ترانا و نراک
http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gifhttp://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gifhttp://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

__________________
حضرت امام مهدی (عج): ما به شما توجه داریم و از یادتان غافل نیستیم.
http://aryaclick.net/img_gallery/con.../1/arefani.jpg
در کلبه ی تفكرات تنهايي ام منتظرتان هستم

ابریشم 01-10-2011 06:10 PM

یا صاحب الزمان .....

چشم در راهیم اما قاصدی در راه نیست

جمعه هم آمد ولی آن جمعه دلخواه نیست

ما کجا و نورباران شب دریا کجا!

قطره در خواب و خیالِ جذر و مد ماه نیست

ما کجا و بارگاه حضرت خوبان کجا!

هر گدایی، لایق هم صحبتی با شاه نیست

عشق، اینجا بین آدم ها غریب افتاده است

پایمردی کن برادر! یوسفی در چاه نیست

بارمان را آب برد و تازه فهمیدیم که

در بساط خالی ما، آه حتی آه نیست

ابریشم 01-13-2011 01:31 PM

خدا را دوست دارم چون.....

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با هر username كه باشم، من را connect می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی كند .

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با یك delete هر چی را بخواهم پاك می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اینهمه friend برای من add می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اینهمه wallpaper كه update می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با اینكه خیلی بدم من را log off نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می گذارد هر جایی كه می خواهم Invisibel بروم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی كند.

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه اجازه، undo كردن را به من می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه آن من را install كرده است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اراده كنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه دلش را می شكنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، كافیه فقط به دلم سر بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تلفنش همیشه آنتن می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه شماره اش همیشه در شبكه موجود است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هرگز گوشی اش را خاموش نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه نامه هاش چند كلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو كارش نیست

خدا را دوست دارم ، بخاطر اینكه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با كس دیگری حرف می زنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه من را برای خودم می خواهد، نه خودش

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه فقط وقت بی كاریش یاد من نمی افتد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می توانم از یكی دیگر پیشش گله كنم، بگویم كه ....

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تنها كسی است كه می توانی جلوش بدون اینكه خجل بشوی گریه كنی، و بگویی دلت براش تنگ شده

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم

خدا را دوست دارم به خاطر اینكه از من می پذیرد كه بگویم : خدا را دوست دارم ...http://www.iranvij.ir/forum/images/smilies/yahoo/53.gif

ابریشم 01-13-2011 01:32 PM

خدایا
تو را به شهادت میگیرم وسکوت میکنم از آنچه به من نسبت داده میشود
سکوت میکنم تا آنچه شنیدم در دل خودم باقی بماند
سکوت میکنم تا فریاد دلم صدایش به جائی نرسد
سکوت میکنم تا بی تابی هایم فقط وجود خودم را بلرزاند
سکوت میکنم تا فقط تو باخبر باشی از عشق درون سینه ام
سکوت میکنم تا بی کس وتنها بسوی تو بیام
سکوت میکنم .....................................

ابریشم 01-15-2011 07:18 PM


دلتنگ شده ام به اندازه ی آسمانت! دیروز آرزو داشتم می توانستم
دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد، اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد،
باز من زندگی خواهم کرد چون تو می خواهی

ابریشم 01-15-2011 07:19 PM

گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست،
اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان
چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟

گفت: بارها صدایت کردم،
آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،
توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد
بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت

گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
__________________
سه چیز می ماند:
ایمان، امید و عشق
اما برترین آنها
عشق
است

behnam5555 01-16-2011 08:47 PM


الهي تو ما را جاهل خواندي از جاهل جز خطا چه آيد؟ تو ما را ضعيف خواندي از ضعيف جز خطا چه آيد؟
الهي تو ما را برگرفتي و کسي نگفت که بر دار. اکنون که برگرفتي وا مگذار و در سايه لطف و عنايت خود ميدار.
الهي عارف تو را به نور تو مي داند و از شعاع وجود عبارت نمي تواند، موحد تو را به نور قرب مي شناسد و در آتش مي سوزد ، مسکين او که تو را به صنايع شناخت درويش او که تو را به دلايل جست از صنايع آن بايد جست که از آن گنجد و از دلايل آن بايد خواست که از آن زيبد.

الهي داني چه شادم، نه آن که به خويشتن به تو افتادم، تو خواستي من نخواستم، دولت بر بالين ديدم چون از خواب برخاستم.


اکنون ساعت 06:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)