mina khanom عزیز، حرف انتخابی بعدی را فراموش کردید مشخص کنید. پس من با آخرین حرف ادامه می دهم...
دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد ن |
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی بیهوده پندم گر آوازم دهی من خفته در گور برآساید روان دردمندم "ر" |
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
تا چه خواهد شد درین سودا سرانجامم هنوز ( ش ) |
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم "ب" |
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن بر آید سلام خانومی:53: ح |
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بیغلط باشد که حافظ داد تلقینم "ه" سلام:):53: |
هاتف آنروز به من مژده ی این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند ق |
قدح چون دور ما باشد به هشیاران مجلس ده
مرا بگذار تا حیران بماند چشم در ساقی "چ" |
چون گل و می دمی از پرده برون آی و درا
که دگر باره ملاقات نه پیدا باشد ط |
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست "ظ" |
ظالمان خون ريز چون فصاد و زيشان خلق را
خون دل سر بر رگ جان ميزند چون نيشتر ط |
طرف کرم زکس نبست این دل پر امید من
گرچه سخن همی برد قصه من به هر طرف ز |
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت د |
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من ج |
جان بی جمال جانان میل جهان ند ارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد چ |
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من و |
وي لعل لبت گره گشاي دل من
من دل ندهم به کس براي دل تو تو دل به کسي مده براي دل من اي عشق تو مايهي جنون دل من (ابوسعید ابوالخیر) م |
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم ق |
قربان سرت شوم، بگو از ره لطف
لعلت، به دلم چه گفت کز من برميد ل |
لعنتت بر دشمنان چون وام باشد بر گدا
همتت بر حاسدان چون سنگ باشد بر سفال ط |
طایر دولت اگر باز گذاری بکند
یار باز آید و با وصل قراری بکند ش |
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته یعنی چه ب |
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سرآید ز |
زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ **ت** |
تو مگر بر لب آبی به هوس ننشینی
ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی ح |
حدیثم چه خوش آمد که سحر گه میگفت
بر در میکده ای با دف و نی ترسائی |
شيدا جون تو چرا نگفتي با چه حرفي بگيم؟
|
شیدا خانوم حرف رو انتخاب نکرد :)
با حرف آخر بیت قبل :: ی :: ادامه میدهیم ;) یکی تیغ داند زدن روز کار یکی را قلمزن کند روزگار ::ت:: |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است ر |
رحمان لایموت چو آن پادشاه را
دید آن چنان کز او عمل الخیر لایفوت |
ببخشید از اینکه به خاطر حواس پرتی های همیشگی !! حرفی انتخاب نکردم!!!:)
ولی آقا بهنام شما هم که حرفی انتخاب نکردی!!;) من هم به طبعیت از شما با حرف آخر ادامه میدم: تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من بدوریت خو گرفتم نیستم در بند درمانت ... س ... |
گهی زین به پشت و گهی پشت به زین :D
ممنون شیدا جان به خاطر تذکرت :53: سحرگهم چه خوش آمد که بلبلی گلبانگ به غنچه میزد و میگفت در سخنرانی ::ل:: |
لب گشودم .غوطه در اشك پشیمانی زدم
گلبن من تا قیامت غنچه بودی كاشكی (ص) |
صبح امید که شد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد ز |
زان طره ی پر پیچ و خم سهلست اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند ل |
لب بر لبم نهادو رفتم زهوش
هرچه تكانم ميدهند ديگر نميايم به هوش |
شادم که وعده داد به فردای قیامتم کانروز هیچ وعده به فردا نمیرسد....
ظ |
ظالمی را که همه ساله بود کارش فسق
به طمع نام منه عادل نیکوکاری خ |
خوشتر ز فکر می و جام چه خواهد بودن
تا ببینیم سرانجام چه خواهد بودن ح |
حرصی که داشتم به شکار پری رخان
چون باز، بیش شد ز نظر دوختن مرا |
اکنون ساعت 12:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)