روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زدم این فال و وگذشت اختر و کار آخر شد هر چی! |
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد ب |
بسی ممنونم از دشمن که پیش دوست هرساعت
بَـدَم میـگویـد و میـآردم هــر لـحظه در یـادش ن |
نرو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن که علی زند شبانه در خانه ی گدا را س |
سخن آنگه کند حکیم آغاز
یا سر انگشت سوی لقمه دراز ش |
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست // ف |
فریاد که آن ساقی شکـّر لبِ سرمست
دانست که مخمورم و جـامی نفرستاد ل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم |
ها ها امید بالاخره انگار تو هم عاشق شدیا...
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست و |
ور نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست توان خورد آب. ی |
نقل قول:
************************************ یا رب این آتش که در جان من است سرد کن زان سان که کردی بر خلیل // ک |
کو جلوه ای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم د |
در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
یاد از بی برگی فصل خزان آرم ترا // ا |
امشب زغمت میان خون خواهم خفت وز بستر عافیت برون خواهم خفت ت |
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو // ی |
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند ع |
عاشقت گشتم تو گفتی عاشقان دیوانه اند
عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای // ش |
شوق من قاصد بی درد کجا می داند؟
آنقدر شوق تو دارم که خدا می داند ا |
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم |
امید جون حروف؟
شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد ک |
کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کردست و او شرم سار هرچی! |
کــاروان آمـد و دلـخـواه بـه همـراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست ه |
هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم س |
ستم از غمزده میاموز که در مذهب عشق هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد .:: ش ::. {پپوله} |
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است // ز |
ز سنگ سپهدار و چنک سوار
نیامد دوال کمر پایدار. ط |
طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
براستی طلب آزادگی از سرو چمن خ |
خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی // ک |
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم س |
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سر اختران کهن سیر و ماه نو |
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت م |
من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن
ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست // ن |
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند ف |
فرياد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت //ت |
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام // ب |
باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت ر |
بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب |
الا ای هم نشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم ک |
کار از تو میرود مددی ای دليل راه
کانصاف میدهيم و ز راه اوفتادهايم // هـ |
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود ص |
اکنون ساعت 12:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)