در این در گه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه |
همره شدن با همدلان حالت نکو تر می کند
وین کشتگاه واژگان خرمن چو گوهر می کشد |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
ون در آن ظلمت شب اب حياتم دادند |
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر دهم |
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت |
تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک |
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم |
مخند ای صبح بی هنگام که امشب سازشی دارد
نوای مرغ شب بسا خاطر اندوهناک من |
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش |
شب تا سحر از ناله دل خواب ندارم
راحت به شب از چشم پرستار گریزد |
اکنون ساعت 09:50 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)