صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار غ |
غیرتم گوید نگویم با حریفان راز خویش
باز میبینم که در آفاق دفتر میشود // ش |
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم //ر |
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد // د |
دلي دارم خريدار محبت |
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی ن |
نه من بر آن گل عارض غزل سرايم و بس
که عندليب تو از هر طرف هزارانند // ت |
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش ش |
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است // م |
من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب |
از مرا،ای شب توفنده،مترسان
سرمایه من چیست؟کلاهی که ندارم؟ّ //ق |
قسمت او در طباقات جحیم
حسرت و درد است و عذاب علیم. ن (این یه تایپیک جدیده با حاله اینم آدرش: http://p30city.net/showthread.php?p=143799#post143799) |
ندیدهام رخ خوب تو، روزکی چند است
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است به یک نظاره به روی تو دیده خشنود است به یک کرشمه دل از غمزهٔ تو خرسند است // آ |
آن طره که هر جعدش صد نافه چین ارزد
خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش خویی خ |
خيال خام پلنگ من به سوی ماه جهيدن بود
... و ماه را ز بلندايش به روی خاک کشيدن بود پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پريد و پنجه به خالی زد که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسيدن بود // ح |
حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را ع |
عيان نشد که چرا آمدم کجا رفتم
دريغ و درد که غافل ز کار خويشتنم // ف |
فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم
بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم ل |
من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب |
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست // ت |
تنـی آلــوده درد و دلی لبـریز غــم دارم
زاسباب پریشانی تو را ای عشق کم دارم ض |
صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست تا دید محتسب که سبو میکشد به دوش احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان کردم سال صبحدم از پیر می فروش ع |
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست ط |
طوطیان در شکرستان کامرانی میکنند
وز تحسر دست بر سر میزند مسکیم مگس ت |
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووسببرد و کمر کیخسرو د |
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است // گ |
گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم لله ب |
بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز
بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز //س |
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ع |
عاقبت یک روز،مغرب محو مشرق میشود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود //ز |
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد // ل |
لیـلی و مجنـون اگر می بود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو ج |
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد ل |
لطافت آنقدر دارد كه هنگام خراميدن
توان از پشت پايش ديد نقش روي قالي را // ت |
ب
به شانه ام زدی که تنهائیم را تکانده باشی.....
چه خیا ل کردی؟؟؟! تکاندن برف از شانه آدم برفی..... |
نقل قول:
دلـم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید ک |
کدام آهن دلش آموخت اين آيين عياری
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد // خ |
خداوندی به جای بندگان کرد
خداوندا از آفاتش نگهدار ن |
نالیدن بلبل ز نوآموزی عشق است
هرگز نشنیدیم ز پروانه صدایی // ه |
هر شب که قمر تابید، هر صبح که سر زد شمس
در گردش روزو شب ،شمس و قمرم بودی گ |
اکنون ساعت 09:20 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)