سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما باقرینی ا |
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری
چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولی ه |
همچنان شکر عشق میگویم
که گرم دل بسوخت جان بنواخت ز |
زچشم من بپرس اوضاع گردون که شب تا روز اختر می شمارم ف |
فریاد من از فراق یارست |
تا نیست نگری ره هستت ندهند وین مرتبه با همت پستت ندهند ن |
نمی بینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی ح |
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم م |
مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشایی کنم در گدایی ف |
فرستاده در پیش او باد گشت
به زیر اندرش چرمه پولاد گشت ر بده |
اکنون ساعت 11:38 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)