کای شه سلیمان لطف وی لطف را از تو شرف
در تو را جانها صدف باغ تو را جانها گیا د |
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی ع |
عالم چو کوه طور شد هر ذرهاش پرنور شد
مانند موسی روح هم افتاد بیهوش از لقا ص |
صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند ف |
فرست آن عشق ساقی را بگردان جام باقی را
که از مزج و تلاقی را ندانم جامش از صهبا ج |
جوانی گفت پیری را چه تدبیر که یار از من گریزد چون شوم پیر جوابش داد پیر نغز گفتار که در پیری تو هم بگریزی از یار غ |
غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب
بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد ق |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع ط |
طاووس را به نقش و نگاری که هست ، خَلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش و |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به ظ |
اکنون ساعت 02:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)