راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را |
ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد از ماش بسی دعا و خدمت برسان گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد |
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود |
داديم ز كف نقد جواني و دريغا
چيزي به جز از حيرت و حسرت نستانديم |
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد |
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هرکسی بر حسب فکر کمانی دارد با خرابات نشینان ز کرامات ملاف هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد |
درویش در و دیرم
ای دوست بده خیرم گر هست نمی خواهم گر نیست بده خیرم |
میوزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب |
به اوجکبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا
سر موییگراینجا خمشوی بشکنکلاه آنجا |
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است |
اکنون ساعت 03:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)