بیشقید م بده
|
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد ج |
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد ح |
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است ع |
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت غ |
غریوید بسیار بردش نماز
بپرسیدش ااز رنجهای بسیار ک بده |
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست گ |
گران مایگان ازاز پس اندر شدند
چنان لشکری را بر هم زدند ی بده |
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم ش |
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت س |
اکنون ساعت 04:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)