گر همچو من افتاده ی این دام شوی
ای بس که خراب باده وجام شوی ماعاشق ورند ومست وعالم سوزیم با ما منشین اگر نه بدنام شوی ع |
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست
گو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت پ |
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در دل بنهفتم به در افتاد ذ |
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی ج |
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد ن |
ندارم دستت از دامن مگر در خاک و آن دم هم
چو برخاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم ه |
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را چ |
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآید ف |
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد ی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را ج |
اکنون ساعت 10:16 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)