من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم |
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما |
این جان تو عاقبت ز تن خواهد جست
این جان تو عاقبت ز تن خواهد خست |
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر |
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری عشق تو گریانم چو شمع |
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش |
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت |
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی |
یارب آن نو گل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش |
شادی ندارد آن که ندارد به دل غمی آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی |
اکنون ساعت 01:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)