نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد |
نبود نقش دو عالم كه رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت |
دوستي در اندرون خود خدمتي پيوسته است هيچ خدمت جز محبت در جهان پيوست نيست |
من نمییابم مجال ای دوستان
گر چه دارد او جمالی بس جمیل |
تيمار غريبان اثر ذکر جميل است
جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست |
بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا
که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم |
اي دل چه انديشيده اي در عذر آن تقصيرها زان سوي او چندان وفا زين سوي تو چندين جفا |
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم |
طمع خام بين که قصه فاش
از رقيبان نهفتنم هوس است |
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست
دیرگاهست کزین جام هلالی مستم |
آمد از عشق شیشه بر سنگام
به ملامت مزن به سر سنگام! |
که عشق من اي خواجه بر خوي اوست
نه بر قد و بالاي نيکوي اوست. |
نيکويي با بدان و بيادبان
تخم در شورهبوم کاشتنست |
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد سگ اصحاب كهف روزي چند پي مردم گرفت و مردم شد |
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف |
گلدسته امیدی بر جان عاشقان نه
تا ره روان غم را خار از قدم برآید |
بگشاي به اميدي تو ديده جاويدي تا تابش خورشيدش از عرش فراز آيد |
روا داري از جهل و ناباکيت
که پاکان نويسند ناپاکيت |
چو غنچه بر سرم از کوي او گذشت نسيمي
که پرده بر دل خونين به بوي او بدريدم |
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش |
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند |
روز مرگم نفسی وعده ديدار بده
وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر |
صياد مرگ را که بدين سان گشاد چشم
کوره به شاهباز بلند آشيان برد |
شراب ما ز خون خصم باشد كه شيران را ز صياديست لذات |
ميگريزد صيد از صياد يارب از چه رو
دايم از من ميگريزد آن که صياد منست |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
مژه سياهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فريب او بينديش و غلط مکن نگارا |
نگارا بر من بیدل ببخشای
و واصلنی علی رغم الاعادی |
نگاری چابکی شنگی کله دار
ظریفی مه وشی ترکی قبا پوش |
سوي دل ما بنگر كز هوس ديدن تو دولت آنجا كه درو حسن تو بگشاد قبا |
قبا بست و چاپک نورديد دست
قبايش دريدند و دستش شکست |
لفظی فصيح شيرين قدی بلند چابک
رويی لطيف زيبا چشمی خوش کشيده |
چارده ساله بتي چابک شيرين دارم
که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش |
اي گل ز اصل شكري تو با شكر لايق تري شكر خوش و گل هم خوش و از هر دو شيرين تر وفا |
از حياي لب شيرين تو اي چشمه نوش
غرق آب و عرق اکنون شکري نيست که نيست |
ساقی بيار آبی از چشمه خرابات
تا خرقهها بشوييم از عجب خانقاهی |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبير زدم يک سره بر هر چه که هست |
حافظ از دولت عشق تو سليماني شد
يعني از وصل تواش نيست بجز باد به دست |
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست |
هيچکس نيست که وصل تو تمنا نکند
يا جفا بر من دلخستهي شيدا نکند |
اکنون ساعت 10:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)