قسمت خود میخورند منعم و درویش
روزی خود میبرند پشه و عنقا ع |
عشقي كه ترا نثار ره كردم
در سينه ديگري نخواهي يافت زان بوسه كه بر لبانت افشاندم سوزنده تر آذري نخواهي يافت ذ |
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی خون هزار وامق خوردی به دلفریبی دست از هزار عذرابردی به دلستانی ض |
ضعیفان خار وخاشاکند سیلاب حوادث را که از شمع آتش اول در نهاد رسیمان گیرد ک |
كارون چون گيسوان پريشان دختري
بر شانه هاي لخت زمين تاب مي خورد خورشيد رفته است و نفس هاي داغ شب بر سينه هاي پر تپش آب مي خورد دور از نگاه خيره من ساحل جنوب افتاده مست عشق در آغوش نور ماه شب با هزار چشم درخشان و پر ز خون سر مي كشد به بستر عشاق بي گناه ط |
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست س |
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم ت |
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام م |
مو آن رندم که نامم بیقلندر
مو آن رندم که نامم بیقلندر نه خان دیرم نه مان دیرم نه لنگر چو روج آیو بگردم گرد گیتی چو شو آیو به خشتی وانهم سر پ باباطاهر دوبیتی |
پنــج روزی که دریـن مرحـله مهلــت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان اینهمه نیست غ |
اکنون ساعت 10:26 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)