وز جام روحپرور ما زاغ گشته مست
آهوی چشم دلکش شهلای مصطفی ل |
لعل لبست اینچنین طعنه به گل میزند
شهد بود یا شکر آب بقا نیز هم م |
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
از خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد ژ |
|
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بیوفا یاران که بربستند بار خویش را مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق دوستان ما بیازردند یار خویش را همچنان امید میدارم که بعد از داغ هجر مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را ... ق... |
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که درآییم ز پای ع |
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست نتواند ز سر راه ملامت برخاست غ |
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت ل |
لبش می بوسم و در میکشم می
به آب زندگانی برده ام پی پ |
|
اکنون ساعت 10:10 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)