حال مرا نپرس که هنجار ها مرا مجبور می کنند بگویم که "بهترم" (نجمه زارع) ج |
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم |
ناگه از میکده فغان برخاست ناله از جان عاشقان برخاست شر و شوری فتاد در عالم های و هویی ازین و آن برخاست چ |
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد م |
منصور بن مظفر غازیست حرز من |
فرستاده ی قیصر نامدار
سوی خانه رفت از بر شهریار فردوسی ش بده |
شمع سحرگهی اگرلاف زعارض توزد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدارکو ف |
فرستم قاسدی تا بازش آرد
بسان مرغ در پروازش آرد نظامی گنجوی خ بده |
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد پ |
پیش از آن کاندر جهان باغ می و انگور بود از شراب لایزالی جان ما مخمور بود ژ |
اکنون ساعت 03:36 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)