مرا می بینی و دردم زیادت میکنی هر دم
تو را می بینم و میلم زیادت میشود هر دم |
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده ام که مپرس |
سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی |
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب / شود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند ؟ حافظ |
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی من سلسله موجم تو سلسله جنبانی رهی معیری |
یارب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زآنکه چوگردی زمیان برخیزم حافظ |
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای هر بهاری که به دنباله خزانی دارد حافظ |
دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار
گرچه هشیاران ندادند اختیار خود به کس حافظ |
سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
که من نسیم حیات از پیاله میجویم |
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم |
اکنون ساعت 03:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)