![]() |
خسته شدم
خسته شدم بس که دلم دنبال يک بهونه گشت بس که ترانه خوندمو برگ زمونه برنگشت بازم کلاغ غصه ها رفت و به خونش نرسيد يکه سوار عاشقو هيشکی تو آينه ها نديد حادثه عزيز من تنها تو موندنی شدی بين همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی دستای سردمو بگير سقف ما ديوار نداره يه روز تو قحطی غزل دنيا ما رو کم مياره من آخرين رهگذرم تو اين خيابون بلند دير اومدم که زود برم دل به صدای من نبند يه روز توی برق چشات خورشيد رو پيدا مي کنم آی شب تار و سوت و کور به آروزی من نخند خسته شدم بس که دلم دنبال يک بهونه گشت بس که ترانه خوندمو برگ زمونه برنگشت بازم کلاغ غصه ها رفتو به خونش نرسيد يکه سوار عاشقو هيشکی تو آينه ها نديد حادثه عزيز من تنها تو موندنی شدی بين همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی دستای سردمو بگير سقف ما ديوار نداره يه روز تو قحطی غزل دنيا ما رو کم مياره من آخرين رهگذرم تو اين خيابون بلند دير اومدم که زود برم دل به صدای من نبند يه روز توی برق چشات خورشيد رو پيدا مي کنم آی شب تار و سوت و کور به آروزی من نخند خسته شدم بس که دلم دنبال يک بهونه گشت بس که ترانه خوندمو برگ زمونه برنگشت بازم کلاغ غصه ها رفتو به خونش نرسيد يکه سوار عاشقو هيشکی تو آينه ها نديد خواننده:سیاوش قمیشی ترانه سرا:یغما گلرویی آهنگساز:سیاوش قمیشی |
یکی از همین جمعه ها
یکی از همین جمعه ها خودم را بر می دارم می برم میانِ پیاده روهایِ همیشه مرده ی این شهر که هیچ لبخندِ آشنایی نمی یابی در آن یا بهتر بگویم..لبخندی نمی یابی .. در مرکزی ترین نقطه اش بنشینم پایم را در یک کفش می کنم که یا همین حالا آشناترین لبخندِ دنیا را تحویلِ من می دهی :):53: یا من همه ی روزهایِ باقی مانده را همینجا می نشینم... خط و نشان نمی کشم اما باور کن...من دیگر نگاهِ غریبه ها را تاب و توانم نیست... عادل دانتيسم |
ﭼﻪ دردي اﺳﺖ
ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ ﺑـﺮاي دﻳـﮕﺮان ﭼﻮن ﻛـﻮه ﺑـﻮدن وﻟﻲ در ﭼﺸﻢ ﺧﻮد آرام ﺷﻜﺴﺘﻦ ﺑﺮاي ﻫﺮ ﻟـﺒﻲ ﺷـﻌﺮي ﺳﺮودن وﻟﻲ ﻟﺒﻬﺎي ﺧﻮد ﻫﻤﻮاره ﺑﺴﺘﻦ ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ ﺑﻪ رﺳﻢ دوﺳـﺘﻲ دﺳﺘﻲ ﻓﺸﺮدن وﻟﻲ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺳﺨﻦ ﻗﻠﺒﻲ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﻧﺰد ﻋﺎﺷﻘﺎن ﭼﻮن ﺳﻨﮓ ﺧﺎﻣﻮش وﻟـﻲ در ﺑـﻄﻦ ﺧﻮد ﻏـﻮﻏﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﻏﺮﺑﺖ دوﺳﺘﺎن ﺑﺮ ﺧﺎك ﺳﭙﺮدن وﻟـﻲ در دل اﻣـﻴـﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻦ ﺑـﻪ ﻣـﻦ ﻫـﺮ دم ﻧـﻮاي دل زﻧـﺪ ﺑﺎﻧﮓ ﭼﻪ ﺧﻮش ﺑﺎﺷﺪ از اﻳﻦ ﻏﻤﺨﺎﻧﻪ رﺳﺘﻦ ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ ﺑـﺮاي دﻳـﮕﺮان ﭼﻮن ﻛـﻮه ﺑـﻮدن وﻟﻲ در ﭼﺸﻢ ﺧﻮد آرام ﺷﻜﺴﺘﻦ ﺑﻪ رﺳﻢ دوﺳـﺘﻲ دﺳﺘﻲ ﻓﺸﺮدن وﻟﻲ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺳﺨﻦ ﻗﻠﺒﻲ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﻧﺰد ﻋﺎﺷﻘﺎن ﭼﻮن ﺳﻨﮓ ﺧﺎﻣﻮش وﻟـﻲ در ﺑـﻄﻦ ﺧﻮد ﻏـﻮﻏﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﻏﺮﺑﺖ دوﺳﺘﺎن ﺑﺮ ﺧﺎك ﺳﭙﺮدن وﻟـﻲ در دل اﻣـﻴـﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻦ ﺑـﻪ ﻣـﻦ ﻫـﺮ دم ﻧـﻮاي دل زﻧـﺪ ﺑﺎﻧﮓ ﭼﻪ ﺧﻮش ﺑﺎﺷﺪ از اﻳﻦ ﻏﻤﺨﺎﻧﻪ رﺳﺘﻦ ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ ﺑـﺮاي دﻳـﮕﺮان ﭼﻮن ﻛـﻮه ﺑـﻮدن وﻟﻲ در ﭼﺸﻢ ﺧﻮد آرام ﺷﻜﺴﺘﻦ ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ آﻟﺒﻮم : ﻗﺼﻪ ﮔﻞ و ﺗﮕﺮگ « ﺧﻮاﻧﻨﺪه : ﺳﻴﺎوش ﻗﻤﻴﺸﻲ « ﺗﺮاﻧﻪ ﺳﺮا : ﭘﺎﻛﺴﻴﻤﺎ زﻛﻲ ﭘﻮر « آﻫﻨﮕﺴﺎز : ﺳﻴﺎوش ﻗﻤﻴﺸﻲ |
کلا ترانه های قمیشی از ذم واسه لحظه های دلتنگیه....
ای بازیگر گربه نکن ...... نقاب :) |
باده فروش می بده دلــــــــــــم، از غصه به درد اومده دنیا با من بر سر جنگ اومده رحمی نداره دل صیاد من می بده تا غم بره از یاد من باده فروش باده فروش ... Download + lyrics |
ستار_ شب ويروني به اولین دقایق آسودگی رسیده به قیمت یه عمر عذاب آسودگی خریده امشب شب ویرونیه کوه بزرگ درده کسی که یه عمر سوخت و ساخت مهمون خاک سرده یه سایبون داشت و یه سقف اما چه زود خراب شد دارو ندارش هر چی بود یکی یکی براب شد پشت به گذشته کردو باز قصه ی تازه ای ساخت عاشق شد و تو این غمار دارو ندارشو باخت امشب شب ویرونیه کوه بزرگ درده کسی که یه عمر سوخت و ساخت مهمون خاک سرده حتی اگه هزار دفععه آدم به دنیا بیاد انگار سرنوشتشو از پیش نوشتن براش حتی اگه یه شب تو خواب آسودگی را خواب دید روز مصیبت روز درد روز عذاب برداشت امشب شب ویرونیه کوه بزرگ درده کسی که یه عمر سوخت و ساخت مهمون خاک سرده امشب شب ویرونیه کوه بزرگ درده کسی که یه عمر سوخت و ساخت مهمون خاک سرده |
مثل روزای بارونی
یه روز دلم گرفته بود . مثل روزای بارونی
از اون هواها که خودت . حال و هواشو میدونی اگه بشه با واژه ها . حالمو تعریف بکنم تو هم من و شعر منو با همه حست میخونی یه حالی داشتم که نگو . یه حالی داشتم که نپرس یه تیکه از روحمو من . جایی گذاشتم که نپرس یه جایی که میگردم و دوباره پیداش میکنم حتی اگه کویر باشه . بهشت دنیاش میکنم اسم قشنگ شهرمو تو میدونی چی میذارم دونه دونه . کوچه هاشو به اسمای کی میذارم آخه تو هم مثل منی . مثل دلای ایرونی وقتی هوا ابری میشه . حال و هوامو میدونی وقتی هوا ابری میشه . حال و هوامو میدونی یه روز دلم گرفته بود . مثل روزای بارونی از اون هواها که خودت . حال و هواشو میدونی اگه بشه با واژه ها . حالمو تعریف بکنم تو هم من و شعر منو با همه حست میخونی یه حالی داشتم که نگو . یه حالی داشتم که نپرس یه تیکه از روحمو من . جایی گذاشتم که نپرس یه جایی که میگردم و دوباره پیداش میکنم حتی اگه کویر باشه . بهشت دنیاش میکنم خواننده:زنده یاد ناصر عبداللهی |
بخون آوازه خون امشب برامون بخون تا خون بریزه از چشامون بخون قربون لحن سینه سوزت فدای این صدای شب فروزت بخون آوازه خون غم دارم امشب من حتی از خودم بیزارم امشب تب آواز تو بغض گلومه بذار این عقده رو بردارم امشب بگو احساستو با ناله نی شکایت ها کن از دنیا برامون تو تسکین غمای عاشقونه بگو شرح کبود حال و روزت بخون آوازه خون با هق هق من دلم تنگه از این غربت نشستن نمیشناسی منو اما کلامت گل آتیشه رو نازک دل من تو تنها مونس شب های سردی که محرم داری عشاق و کردی بخون شرمنده کن اشکای مارو بگو امشب تو هم یک پارچه دردی |
مستي هم درد منو ديگه دوا نمي كنه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه غم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد من غمای کهنه مو بر میدارم که توی میخونه ها جا بذارم می بینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز میخونه مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه غم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه گرمی مستی میاد توی رگهای تنم می بینم دلم میخواد با یکی حرف بزنم کی میاد به حرفای من گوش بده آخه من غریبه هستم با همه یکی آشنا میاد به چشم من ولی از بخت بدم اونم غمه ولی از بخت بدم اونم غمه مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه غم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه خسته از هر چی که بود خسته از هر چی که هست راه میافتم که برم مثل هر شب مست مست باز دلم مثل همیشه خالیه باز دلم گریه تنهایی میخواد بر میگردم تا ببینم کسی نیست می بینم غم داره دنبالم میاد می بینم غم داره دنبالم میاد مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه غم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد من غمای کهنه مو بر میدارم که توی میخونه ها جا بذارم می بینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز میخونه مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه غم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه گرمی مستی میاد توی رگهای تنم می بینم دلم میخواد با یکی حرف بزنم کی میاد به حرفای من گوش بده آخه من غریبه هستم با همه یکی آشنا میاد به چشم من ولی از بخت بدم اونم غمه ولی از بخت بدم اونم غمه مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه غم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه خسته از هر چی که بود خسته از هر چی که هست راه میافتم که برم مثل هر شب مست مست باز دلم مثل همیشه خالیه باز دلم گریه تنهایی میخواد بر میگردم تا ببینم کسی نیست می بینم غم داره دنبالم میاد می بینم غم داره دنبالم میاد مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه غم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه خواننده: هایده ترانه سرا: اردلان سرفراز آهنگساز: فریدون خشنود |
الهی نسوزی گذاشتی بسوزم گذاشتی که هرشب به ره چشم بدوزم من از گریه هر شب یه دریا می سازم همه زندگیمو به چشمات می بازم صدای دلم رو تو نشنیده رفتی خراب تو گشتم کلامی نگفتی یه شب عاشقانه برات گریه کردم تو هرگز ندیدی به لب آه سردم تو با بی وفایی به خاکم نشاندی من ساده دل رو به غربت کشاندی نمی بخشمت من ببین روزگارم ببین از جدایی چه بر سینه دارم تو را می سپارم به دست خدایم فقط او شنیده همیشه صدایم |
اکنون ساعت 01:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)