ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو ز جان آمد وقت است که بازآیی |
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت |
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان |
نمیدهند اجازت مرا به سیر و سفر
نسیم باد مصلا و آب رکن آباد |
دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک
خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین شاهی که شد به همتش افراخته زمان |
در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد |
دوش از جانب آصف پیک بشارت آمد کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد |
در کف غصه دوران دل حافظ خون شد
از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد |
اکنون ساعت 07:40 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)