تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و ياری ناتوانی داد |
دارم امید عاطفتی از جانب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست |
تو کز سرای طبيعت نمیروی بيرون
کجا به کوی طريقت گذر توانی کرد |
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست |
تو نيز باده به چنگ آر و راه صحرا گير
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد |
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود |
در ازل دادست ما را ساقی لعل لبت
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز |
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شدهست |
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست |
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد
تاج تو غبن افسر دارا و اردوان |
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست |
تا کس امید جود ندارد دگر ز کس
آمد حروف سال وفاتش امید جود |
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست |
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب |
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت |
تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کن نگردد شهره بگذر |
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت |
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میرويی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دل به اميد صدايی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در اين کوه که فرهاد نکرد |
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد |
شعر رو که من گفته بودم کاربر عالی:d
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد |
نقل قول:
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد |
:d
ديدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آينه صد گونه تماشا میکرد |
:p
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد |
دلا چو غنچه شکايت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسيم گره گشا آورد |
در پاش فتاده ام به زاری
آیا بود آنکه دست گیرد |
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست |
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میرويی |
يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را |
آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا |
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهي كه به همسايه گدايي دارد |
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار در عیش خوشآویز نه در عمر دراز |
ز خوف هجرم ايمن كن اگر اميد آن داري
كه از چشم بد انديشان خدايت در امان دارد |
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فدای او شد و جان نيز هم |
ميان مهربانان كي توان گفت
كه يار ما جنين گفت و چنان كرد |
در دير مغان آمد يارم قدحی در دست
مست از می و ميخواران از نرگس مستش مست |
تو كز سراي طبيعت نمي روي بيرون
كجا به كوي طريقت گذر تواني كرد |
دوستداران دوستکامند و حریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صفنشینان نیکخواه |
هيچ رويی نشود آينه حجله بخت
مگر آن روی که مالند در آن سم سمند |
اکنون ساعت 08:18 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)