میخور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد بجان پاک من و تو
در سبزه نشین و می روشن میخور کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو خیام |
وگر کمین بگشاید غمی زگوشه دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس |
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت |
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک رخش را زر گیر |
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود |
دوستان عيب كنندم كه چرا دل به تو دادم بايد اول به تو گفتن كه چنين خوب چرايي اي كه گفتي مرو اندر پي خوبان زمانه ما كجاييم درين بحر تفكر تو كجايي |
یکدو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود |
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
آنچه سعی است من اندر طلبت بنمایم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
اکنون ساعت 04:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)