زمام دل به کسی داده ام من درویش
که نیستش به کس از تاج وتخت پروائی ی |
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست در خلوتی چنان ، که نگنجد کسی در آن یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست ک |
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد سعدی // .... |
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده ی لعل تو هوشیارانند تورا صبا ومرا آب دیده شد غمّاز وگرنه عاشق ومعشوق راز دارانند ع |
عراقی بار دیگر توبه بشکست ز جام عشق شد شیدا و سرمست پریشان سر زلف بتان شد خراب چشم خوبان است پیوست ب |
بی مزد بود ومنّت هرخدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت ج |
جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست جز وصل توآم هیچ تمنای دگر نیست این چشم جهان بین مرا در همه عالم جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست ف |
فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست
تا آب ما که منبع اش الله اکبر است ن |
نوش کن جام شراب یک منی |
یک قصه نیست غم عشق واین عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرّراست م |
اکنون ساعت 02:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)