مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو |
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند |
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
بادل زخم کش و دیده ی گریان بروم |
من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد |
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادت ان کسی دارد که از تنها بپرهیزد |
در او فضل دیدند و عقل و تمیز
نهادند رختش بجـــــــایی عزیز |
زهد رندان نو آموخته راهی بدهی است
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم |
من ار نام مردم به زشتی برم
نگویم بجـــــــــــز غیبت مادرم |
من در افتاده ام از پا ، دگر ای همسفران ببُرید از من و تنها بگذارید مرا |
الهي سينه اي ده آتش افروز
در آن سينه دلي وان دل همه سوز |
اکنون ساعت 09:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)