صوفی چو تو رسم رهروان می دانی بر مردم رند نکته بسیار مگیر و |
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر
که به هر حالتی این است بهین اوضاع پ |
پیوسته ز من کشیده دامن دل تست فارغ ز من سوخته خرمن دل تست گر عمر وفا کند من از تو دل خویش فارغ تر از آن کنم که از من دل تست غ |
غم عریبی وغربت چوبرنمی تابم
به شهر خود روم وشهریار خود باشم زمحرمان سراپده ی وصال شوم زبندگان خداوندگار خود باشم ج |
جانم به لب از لعل خموش تو رسید از لعل خموش باده نوش تو رسید گوش تو شنیدهام که دردی دارد درد دل من مگر به گوش تو رسید چ |
چون کائنات جمله به بوی تو زنده اند
ای آفتاب سایه زما برمدار هم چون آب روی لاله وگل فیض حّسنِ توست ای ابرِ لطف برمنِ خاکی ببار هم گ |
گه میگردم بر آتش هجر کباب گه سر گردان بحر غم همچو حباب القصه چو خار و خس درین دیر خراب گه بر سر آتشم گهی بر سر آب ک |
کو پیک صبح تا گله های شب فراق باآن خجسته طالع فرخنده پی کنم کی بود در زمانه وفا جام می بیار تا من حکایت جم و کاووس کی کنم ث |
ثریا کرد با من تیغ بازی
عطارد تا سحر افسانه سازی الف |
ای باده ز خون من به جامت این می به قدح بود مدامت خونم چو می ار کشی حلالت مِی بی من اگر خوری حرامت ب |
اکنون ساعت 04:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)