rha گرامی 273 در پاسخ پایین از این بیت استفاده کرده بود
نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست شادی روی کسی خور که صفايی دارد |
ز آفتاب هجر مغز استخوانم گو بريز
در چراغ مرده اين روغن همان نگيرم نبود |
درآ که در دل خسته توان درآيد باز
بيا که در تن مرده روان درآيد باز |
بیا، کاین دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد به وصل خود دلم را شاد گردان که خسته طاقت هجران ندارد |
تو دستگير شو اي خضر پي خجسته كه من
پياده مي روم وهمرهان سوارانند |
تو از در درآمدی و من از خود به در شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم |
که عشق من اي خواجه بر خوي اوست
نه بر قد و بالاي نيکوي اوست |
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد حمال زمانه رخت از خانهٔ عمر |
خوشا در ساحلی امن که یارت در برت باشد
دستش در بین دستانت هوایش در سرت باشد |
دلا، بر من همین باشد که جان در راه او بازم
اگر آن ماه ننماید مرا رخسار چتوان کرد؟ |
جان فدای دل دل فدای دوست
دوست چه می داند که دل اسیر اوست |
:41: قشنگ بود
خلاص بخش خدایا همه اسیران را مگر کسی که اسیر کمند زیباییست |
مرسی امید جان ;)
زندگی زیباست ای زیباپسند زنده اندیشان به زیبایی رسند |
راستي، شما چرا خودت برا كسي تنكس نمي زني ;)
زندگي قصه تلخي است كه از آغازش بس كه آزرده شدم چشم به پايان دارم |
من برا اونایی که واسم تنکس میزنن منم براشون میزنم :p
قصه ی عمر مرا گر بخواهی از نخست روز در حسرت سپر شد شب به حیرانی گذشت |
قشنگ تر اينه كه برا همه بزنيم تا بقيه هم ياد بگيرن :)
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست |
منم متوجه این شدم که تو هم واسه همه میزنی به جز من پس همچینم قشنگ نیست :d
حسرتی گر به دلم هست همان دوری توست من پرستوی خزان دیده ی خاموش توام |
خب من ديدم كه شما اول برا كسي نمي زديد و تو امضاتونم بود تشكر يادت نره، يه ذره ضد و نقيض بود :53:
ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم گر بهار آید وگر باد خزان آسودهایم سروبالایی که مقصودست اگر حاصل شود سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسودهایم |
شکر ايزد که ز تاراج خزان رخنه نيافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت |
بر سر تربت ما بی می و مطرب منشین
تا به بویت زلحد رقص کنان برخیزیم |
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد |
کان گل نازی که دلخواه من است
یک گل ناز است و در شیراز است |
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد
صبر و آرام تواند به من مسکين داد |
آن چه بر من میرود دربندت ای آرام جان
با کسی گویم که در بندی گرفتار آمدست |
آرام و خواب خلق جهان را سبب تويي
زان شد کنار ديده و دل تکيه گاه تو |
من و دل از دل و جان هر دو خریدار توییم
دل ندارد به خدا هر که خریدار تو نیست |
شهريست پر کرشمه حوران ز شش جهت
چيزيم نيست ور نه خريدار هر ششم |
رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست
نهد به پای قدح هر که شش درم دارد |
ز آفتاب قدح ارتفاع عيش بگير
چرا که طالع وقت آن چنان نمیبينم |
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی |
اي يار ما عيار ما دام دل خمار ما پا وامكش از كار ما بستان گرو دستار ما |
جانا کدام سنگدل بیکفایتیست
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد |
ز ذوق زخم تيرش اين دل من به دندان گوشه تر كش گرفتست |
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد |
نقل قول:
حرف آخر من ت بود نه د |
این مشاعره کلماته نه حرف آخر بیت
|
نقل قول:
بيار آن مي كه غم جان را بپيچانيد در غوغا بيار آن مي كه سودا را دوامي نيست جز حمرا |
از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را |
گر روی پاک و مجرد چو مسيحا به فلک
از چراغ تو به خورشيد رسد صد پرتو |
اکنون ساعت 01:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)