سیر نمی شوم ز تو ای مه جان فزای من
جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من // ج |
جمال شخص نه چشمست و زلف و عارض و خال
هــزار نکـته در این کــار و بــار دلـــداری اسـت واو یا نون فرقی نداره |
نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد
بختم اگر یار شود رختم از اینجا ببرد خ |
خاطرم نیست تو از بارانی یا که از نسل نسیم
هر که هستی گذرا نیست هوایت بویت فقط آهسته بگو با دلم می مانی؟ // و |
وای باران
باران شیشه ی پنجره رو باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟؟... ت |
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا می داری // گ |
گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند
بحمدلله المنه بتی لشکر شکن دارم ل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم // ک |
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع ع |
عاقبت ما_من وتو_مال همیم،اما کی؟
پاک کن از ته این جمله «کی»و«اما» را //ظ |
من با این ز میگم
ز سر شوق دلم شد کباب دور از یار مدام خون جگر میخورم ز خوان فراق ن |
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد ندادست استادم م |
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اقتدار محمد ر |
رو سربنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن س |
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نباورد که جهان پر بلا کند ب |
با من از پنجره می خواند با من از صبح درخشان با من از آینه می خواند ف |
فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان
لب بگشا که می دهد تعت لبت به مرده جان // آ |
نمی شه با الف باشه؟:d
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا ن |
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند گ |
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
ور زهندوی شما بر ما جفایی رفت رفت // ی |
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند ل |
لعل تو که هست جان حافظ
دور از لب مردمان دون باد ز |
ز دماغ من سرگشته خیال دهنت به جفای فلک و غصه ی دوران نرود ق |
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه ای چند بر آمیز به دشنامی چند //ل |
لعل سیراب به خون تشنه لب ایر من است در پی دیدن او دادن جان کار من است خ |
خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست
که زیر سلسله رفتن طریق عیار یست //ن |
نوميد نتوان بودازاو باشد كه دلداري كند س |
سارا انار داشت ...چه کس آن انار را
از دست های کوچک سارا گرفته است؟ //ب |
بـا كــــــه گویم كه تو، سرچشمه آزار منى؟ م |
تینا جون این شعر چیه که گفتی؟ قافیه شو که باختی
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر بدین ترانه غم از دل بدر توانی کرد |
تینا جون این شعر چیه که ساختی؟ قافیه شو که باختی
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر بدین ترانه غم از دل بدر توانی کرد ن |
نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم
مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست //م |
مرا عشقت چنان آزار کرده/ که از وصلت مرا بیزار کرده **** عیادت کی کنی بیمار خود را/مرا این آرزو بیمار کرده ش |
شاه را به بود از طاعات صد ساله وزهد
قدر یکساعته عمری که در او داد کند //ز |
ز من بنیو ش و دل در شاهدی بند که حسنش بسته ی زیور نباشد ن |
نمی بیند سرم چون شمع ، شبها روی بالین را به چشم دیگران پیوسته بینم خواب شیرین را ت |
تو همچون سبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم م |
ما دشمن آه و آوخ و افسوسیم با شوق ، لبان مرگ را می بوسیم دریا دریا اگر ز ما برگیرند کم می نشویم از آنکه اقیانوسیم ر |
روزها فک من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ب |
با این همه قول و غزل،با این همه شنگی و شیدایی
من دوست دارم بلبل لب بسته ای در محضرت باشم؟ //ظ |
اکنون ساعت 04:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)