در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود
كاين شاهد بازاري واين پرده نشين باشد |
در آرزوی بوس و کنارت مردم
وز حسرت لعل آبدارت مردم |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها |
آن طره که هر جعدش صد نافه چين ارزد
خوش بودی اگر بودی بوييش ز خوش خويی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگرد که بیتو چون خواهم خفت |
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما |
ای کاش که بخت سازگاری کردی
با جور زمانه یار یاری کردی از دست جوانیام چو بربود عنان پیری چو رکاب پایداری کردی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشينی
ور نه هر فتنه که بينی همه از خود بينی |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تکيه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی |
يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفانرا |
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است |
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه بفرمان چنان بر آن که تو دانی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تو گوهر بین و از خرمهره بگذر
ز طرزی کان نگردد شهره بگذر |
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست |
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه بفرمان چنان بر آن که تو دانی |
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان |
نصيحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را |
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
اگر دشنام فرمايی و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ میزيبد لب لعل شکرخا را |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
ترسم اين قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ايمان را |
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت |
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهيز کن از تير ما |
اگر نه گنج عطای تو دستگیر شود
همه بسیط زمین رو نهد به ویرانی |
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد |
درون خلوت کروبیان عالم قدس
صریر کلک تو باشد سماع روحانی |
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
آن تلخ وش که صوفی ام الخباثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا |
آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال
آویزهٔ در ز نظم حافظ بادش |
شد عرصه زمین چو بساط ارم جوان
از پرتو سعادت شاه جهان ستان |
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه |
هر دانشی که در دل دفتر نیامده ست
دارد چو آب خامه تو بر سر زبان |
نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام
ای من فدای شیوه چشم سیاه تو |
واعظان کاين جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار ديگر میکنند |
اکنون ساعت 08:26 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)