لابد همه می شناسن منو
که با دست منو به هم نشون می دن اگه باد خبر بیاره اومدم واسم از دور بیدا دست تکون می دن |
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که تور تویی خسته به منقار مرا |
ای دیدنت آسایش و خـــندیدنت آفت
گوی از همه خوبان بربودی به لطافت |
تو باخدای خود انداز کارو دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدّعی خدا بکند |
درد عشق از تندرستی خوش تر است
گرچه بیش از صبر درمانیـــــش نیست |
تو اول زمین بوسه دادی به جای
نبایستی آخر زدن پشت پای |
یارب اندرکنف سایه ی آن سرو بلند
گرمن سوخته یک دم بنشینم چه شود |
در آن حال پیــش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان پوستی |
یکی برسرشاخ بن می برید
خداوند بستان نگه کرد ودید بگفتا گراین مرد بدمی کند نه بامن که با نفس خودمی کند |
در این باغ سروری نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند |
اکنون ساعت 05:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)