در پی وصل تو ای دوست به جان میگردم |
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض |
ندارم دستت از دامن مگر در خاک و آن دم هم
چو بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم ف |
فصل گل و طرف جویبار و لب کشت با یک دو سه اهل و لعبتی حور سرشت پیش آر قدح که باده نوشان صبوح آسوده ز مسجدند و فارغ ز کنشت ک |
كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد ل |
لب بسته ای ز گفتن راز نهان رهی |
رفتم که در این منزل بیداد بُدن در دست نخواهد بر خنگ از باد بُدن آن را باید به مرگ من شاد بُدن کز دست اجل تواند آزاد بُدن س |
سبک باران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را م |
سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد |
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد و |
اکنون ساعت 08:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)