یک نظر مستانـه کــردی عاقبت |
غزلی دلنشین ازعبید زاکانی از دم جان بخش نی دل را صفـایی میرسد روح را از نـــالــه ی او مـــرحبــایــی میرسد گوئیـــا دارد ز انعــامــش مسیـــحا بهـره ای کـــز دم او درد منــدان را دوایــی میــرسد یـــا مگــر داوود مهمــان میــــکنــد ارواح را کز زبــان او بـه هر گوشی صـــلائی میرسد آتشی در سیــنه دارد نی چـو بادش میدمد شعلـــه ی او بـر در هـــر آشنـــایــی میرسد بیـــدلان بـر نغمه ی او های و هـویی میزنند بـــی نـــوایـــان را زســاز او نـــوایـی میرسد نعـره ای گر میزند شوریده ای در بـی خودی از پیــش حـالی به گوش ما صـدایی میرسد ناله مسکین ، عبیداست آنکه ضایع میشود ور نــه آن نالیــدن نی هـم به جـایی میرسد |
شعر مرا عاشی شیداتوکردی از خانم منیره طه مرا عاشقی شیدا فــــارغ از دنیـــا توکردی ، توکردی مــراعــــاقبت رسوا مست وبی پروا تو کردی ، توکردی نداند کس جاناچه کردی چها کردی ،با ما چه کردی دو چشمم را دریا دُرافشان گوهر زا توکردی ، توکردی روان از چشم ما گوهر ها ، دریاها توکردی ، توکردی نه یک دم ز جورت فغان کردم نه دستی سوی آسمان کردم منــــم اکنـــون چوخاک راهی غبــــاری در شـــام سیـــاهی اگر مِهری رخشد تو آن مِهری اگـــر ماهــی تــابد توآن ماهی اگر هستی بایـد ، تو هستی اگـــر بــودی بــایــد ، تــوبـودی بـــی لطف وصفا باشد به خدا بـی تــو هستــی ها از دیدارت ،از رخسـارت ای جان بینم سرمستی ها شمیم روح فزایی مُشکی عودی منیـــره بزم آرایی چنگــی رودی |
من زن هستم
*می گویند
مرا آفریدند از استخوان دنده چپ مردی به نام آدم حوایم نامیدند یعنی زندگی تا در کنار آدم یعنی انسان همراه و هم صدا باشم * می گویند میوه سیب را من خوردم شاید هم گندم را و مرا به نزول انسان از بهشت محکوم می نمایند بعد از خوردن گندم و یا شاید سیب چشمان شان باز گردید مرا دیدند مرا در برگ ها پیچیدند مرا پیچیدند در برگ ها تا شاید راه نجاتی را از معصیتم پیدا کنند * نسل انسان زاده منست من حوا فریب خوردۀ شیطان و می گویند که درد و زجر انسان هم زاده منست زاده حوا که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو افکند * شاید گناه من باشد شاید هم از فرشته ای از نسل آتش که صداقت و سادگی مرا به بازی گرفت و فریبم داد مثل همه که فریبم می دهند اقرار می کنم دلی پاک معصومیتی از تبار فرشتگان و باوری ساده تر و صاف تر از آب های شفاف جوشنده یک چشمه دارم * با گذشت قرن ها باز هم آمدم ابراهیم زادۀ من بود و اسماعیل پروردۀ من گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان که موسی را در دامنش پرورید گاهی مریم عمران، مادر بکر پیامبری که مسیح اش نامیدند و گاه خدیجه، در رکاب مردی که محمد اش خواندند * فاطمه من بودم زلیخای عزیز مصر و دلباخته یوسف هم من بودم زن لوط و زن ابولهب و زن نوح ملکه سبا من بودم و فاطمه زهرا هم من * گاه بهشت را زیر پایم نهادند و گاه ناقص العقل و نیمی از مرد خطابم نمودند گاه سنگبارانم نمودند و گاه به نامم سوگند یاد کرده و در کنار تندیس مقدسم اشک ریختند گاه زندانیم کردند و گاه با آزادی حضورم جنگیدند و گاه قربانی غرورم نمودند و گاه بازیچه خواهشهایم کردند * اما حقیقت بودنم را و نقش عمیق کنده کاری شده هستی ام را بر برگ برگ روزگار هرگز منکر نخواهند شد * من مادر نسل انسان ام من حوایم، زلیخایم، فاطمه ام، خدیجه ام مریمم من درست همانند رنگین کمان رنگ هایی دارم روشن و تیره و حوا مثل توست ای آدم اختلاطی از خوب و بد و خلقتی از خلاقی که مرا درست همزمان با تو آفرید * بیاموز که من نه از پهلوی چپ ات بلکه استوار، رسا و همطراز با تو زاده شدم بیاموز که من مادر این دهرم و تو مثل دیگران زاده من! سروده: لينا روزبه حيدري |
|
گل من گریه مکن |
http://i150.photobucket.com/albums/s.../Love45454.jpg مدت هاست که از حرف زدن میترسم! و تو تنها صدای سکوتم را به یاد می آوری اما این بار به خاطر امروز برایت می گویم ، بخوان . . . . . . . خواندی! دیدی که چقدر ناگفته داشتم؟ و همه این را غرور نامیدند! و حتی تو..! این بار فکرم را تا سر حد فکر ساده نوشتم تا همه بخوانند! دیروز خاک ساعاتی گریه می کرد انگار باز دلتنگ بود به هنگام شب باران به آرامی در گوش خاک ندا داد :چک چک چک چک ! این ندا را همه حتی پدرم نیز شنید ، باران هیچ ترسی ندارد اما ابرها وادارش کرده بودند تا غرورش ریزش کند! خاک جان گرفت ، باران نیز آرام یافت |
شعر شاعران کهن
ما به یارانیم مشغول و رقیب ما به یار |
سخن طی میکنم ناگاه در خواب |
وا فریادا ز عشق وافریادا |
اکنون ساعت 12:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)