یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماند
گویی که در آن نیم شب از روز دری بود |
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد |
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا |
دستارچهای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که توراست |
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پزیشان و دست کوته ماست |
تو که در خواب بودهای همه شب
چه نصیبت ز بلبل سحرست |
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه این قافیه را میدوزم |
اکنون ساعت 05:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)