![]() |
در آوار همه آینه ها تکرار من باش همین امشب کلید قفل این زندون تن باش ببار ای ابرکم بر من ببارو تازه تر شو ببار و قطره قطره نم نمک آزاده تر شو تو این باغ پر از برگ و پر از خواب ستاره اگه پر میوه ای پر سایه ای افتاده تر شو... |
كدام اندوهت را بگريم.....
نبودن... يا در بند بودنت را.... |
باز هم این خاطره هاست که دست مرا میگیرد.......
|
با سقوط دستای ما در تنم چيزی فرو ريخت هجرتت اوج صدامو بر فراز شاخه آويخت ای زلال سبز جاري جای خوب غسل تعميد بی تو بايد مرد و پژمرد زير خاك باغچه پوسيد فصلي كه من با تو ماشد فصل سبز خواهش برگ فصلي كه ما بي تو من شد فصل خاکستری مرگ تو بگو جز تو کدوم رود ناجی لب تشنگی بود جز تو آغوش کدوم باد سایه گاه خستگی بود بی تو باید بی تو باید تانفس دارم ببارم من برای گریه کردن شونه هاتو کم می یارم چشم تو با هق هق من با شکستن آشنا نیست این شکستن بی صدا بود هر صدایی که صدا نیست:20::20: ای رفیق ناخوشی ها این خوشی باید بمیره جز تو همراهی ندارم تا شب از من پس بگیره با تو بدرود ای مسافر هجرت تو بی خطر باد پر تپش باشه دلی که خون به رگ های تنم داد فصلی که من با تو ما شد فصل سرد خواهش برگ فصلی که ما بی تو من شد فصل خاکستری مرگ |
اي خداي آسمان
زخم دلم كاريه شو روزم هر گيره س كارم آه و زاريه وقتي ديو نم ياره گم غم و غصه باريه جوره اوره ي ل وهار اشك چاوم جاريه اي خدا! تنيا و بي يارو كسم خود بره س و دادمو بگر دسم |
عزم آن دارم که امشب مست مست پای کوبان شیشه دردی به دست سر به بازار قلندر در نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست تا کی از تزویر باشم خودنمای تا کی از پندار باشم خودپرست پرده پندار می باید درید توبه تزویر می باید شکست .. |
دل من شور عشق و نمیشناسه عزیزم
ولی تو هر نگاهت یه الماسه عزیزم |
تو نه باروني ، نه شن باد تو نه مرهمي ، نه فرياد تو نه خسته اي ، نه همپا تو نه از غيري ، نه از ما تو نه بيرون ، نه دروني تو نه ارزون ، نه گروني تو نه خاکي پوشش گنج نه يه مُهره روي شطرنج تو فقط هستي که باشي تو نه مرگي نه تلاشي نمي تونم ... نمي تونم تو رو همصدا بدونم ! تو يه روز سبزي ، يه روز زرد يه روز همدردي ، يه روز درد اگه اشتباه مي خونم بگو ، راست بگو ، بدونم تو کدوم رنگي ؟! کدوم بو ؟! اگه سکه اي کدوم رو ؟! که نه ظلمت ، نه فروغي نه رکودي ، نه بلوغي نکنه حرفاي خامم خاطر عزيزو آزرد ! نکنه اسم حقيرم توي کتاباي تو خط خورد ! |
كاش مي شد بارديگر سرنوشت از سر نوشت كاش مي شد هر چه هست بر دفتر خوبي نوشت كاش مي شد از قلمهايي كه بر عالم رواست با محبت, با وفا, با مهرباني ها نوشت كاش مي شد اشتباه هرگز نبودش در جهان داستان زندگاني بي غلط حتي نوشت كاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود كاين همه اي كاشها بر دفتر دلها نوشت |
نقل قول:
ولی از قدیم گفتن درختی کاشکی را کاشتن ولی هیچ چیز سبز نشد.:D |
اکنون ساعت 07:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)