![]() |
سال ها مي گذرد
و من از پنجره بيداري کوچه ياد تو را مي نگرم مي پويم و چنان آرامم که کسي فکر نکرد زير خاکستر آرامش من چه هياهويي هست ... عاشقي هم دردي است !!! و من از لحظه ديدار تو ميدانستم که به اين درد شبي خواهم مرد ... |
لیستی نوشتهام از کتابهایی که باید بخوانم
و لیستی دیگر از فیلمهایی که باید ببینم؛ ساعتهایم را تنظیم کردهام برای خوردن، خوابیدن و خواندن؛ کاغذهایم را مرتب کردهام برای نوشتن؛ ظرفها را شستهام؛ لباسها را جمع کردهام؛ همه چیز آماده است برای زندگی... با این همه گوشهای از تمام لحظههایم میلنگد: راستی برای دلتنگی تو کدامیک لازم است؟ کاغذ؟ زمان؟ پول؟ یا فقط یادآوری چند خاطره ساده؟ یا تلاقی دیگری نگاهم را با نگاهت؟ میدانی... مدتهاست که برای دلتنگی تو، حتی به خودت هم نیازی نیست دیگر! |
من دلتنگ دلتنگم
|
برات دلتنگ دلتنگم تو هم مثل منی جانم ؟ ... تو هم تو چشم من خوابی؟ بگو آهسته تو گوشم ... تو هم بی تابِ بی تابی؟ دارم عاشق میشم انگار، از این راهِ به این دوری دلم طاقت نمیاره ... بهش میگم که: مجبوری! برای با تو بودن با غروب جاده می سازم دل تنهای تنهامو به چشمای تو می بازم ... ببین جانم برات دلتنگ دلتنگم ؟ ... ببین دوری و من دلگیر دلگیرم؟ میگم حرفی رو که خشکیده رو لب هام؛ عزیزم ، نازنینم ... بی تو می میرم! تو هم مثل منی جانم ؟ ... دلت از فاصله خسته اس؟ تو هم حس میکنی درها به روی عشق تو بسته اس؟ خیالت راحت راحت، یه روز دستاتو می گیرم به پات می شینم و آخر تو آغوش تو می میرم ... ببین جانم برات دلتنگ دلتنگم ؟ ... ببین دوری و من دلگیر دلگیرم؟ میگم حرفی رو که خشکیده رو لب هام؛ عزیزم ، نازنینم ... بی تو می میرم! |
حرفی نیست ... عشقی نیست ... حسی نیست ... تو که نیستی ... عادتی نیست ... ساعتی نیست ... تو که نیستی ... خاطره نیست ... من هستم و من بی هیچ ... بی نگاه ... |
قفسم را مشكن تو نكن آزادم |
حاصل رفتنت دلتنگی من گفتی می آیم نیامدی گفتی می خواهمت نخواستی لااقل آمدن و نیامدن خواستن و نخواستنت را سهمیه بندی می کردی دار و ندارم تو بودی صبر و قرارم نیز شهر و دیارم تو بودی وقتی رفتی یک دلتنگ ، یک آواره حاصل جمع رفتنت شد . |
يک روز از نو از درختان، خيابان شلوغاز همه کلبه هاي بي فروغ دور خواهم شد. يک روز مي گذرم از هر چه هياهو از هر چه آرزو یک روز پرواز سهم چشمان بسته ام خواهد شد. روزي که از همه ي پنجره ها آيينه ها و همه ي آرزو ها دست خواهم کشيد. و آنگاه بال هايم پرواز را تجربه خواهد کرد. و خواهم آمد به سويت ... اينرا فقط تو بدان ... تو بفهم و تو بمان ... |
بكُش دل را شهامت كن، مرا از غصه راحت كن شدم انگشت نماي خلق مرا، تو درس عبرت كن بكن حرف مرا باور، نيابي از من عاشقتر نمي ترسم من از اقرار، گذشت آب از سرم ديگر821 |
این حال من بي توست بغض غزلي بي لب افتاده ترين خورشيد زير سم اسب شب اين حال من بي توست دلداده تر از فرهاد شوريده تر از مجنون حسرت به دلي در باد پيدا شو که مي ترسم از بستر بي قصه پيدا شو نفس برده مي ترسه ازت غصه بي وقفه ترين عاشق موندم که تو پيداشي بي تو همه چي تلخه بايد که تو هم باشی |
اکنون ساعت 05:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)