اشک شفق |
|
|
حتی اگر نباشی...
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را می جویمت چنان که لب تشنه آب را محوتوام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آقتاب را بی تابم آن چنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یا آن چنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می آفرینمت چونان که التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی تر زپاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را دکتر قیصر امین پور |
|
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را می جویمت چنان که لب تشنه آب را محوتوام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آقتاب را بی تابم آن چنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یا آن چنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می آفرینمت چونان که التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی تر زپاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را دکتر قیصر امین پور |
سردي وجودت را با پاييز غم من دور ريز ، به شانه هايم تكيه كن بگذار نغمه سبز بهار را در گوشهايت زمزمه كنم مي دانم مي دانم كه از پاييز بيزاري اما من پاييز نيستم كه آرزوهايت را به تاراج برم با من از درد هايت سخن بگو مي خوام تو را بفهمم . مي خواهم تــــــــــــــــــو شوم تا ديگر فراموشم نكني . __________________ |
روزي به تو خواهم گفت روزي به تو خواهم گفت از غربتم روزي كه با ريزش برگها، خزان زندگي من آغاز شد ، آن روز كه آفتابگردان وجودم به سوي خورشيد ، دلت را آرزو مي كرد . آن روز كه ابرهاي سياه و سفيد سراسر آسمان چشمانم را فرا گرفته بود و باران غم از گوشه ي آن به كوير سرد گونه هاي استخوانيم فرو ريخت . آن روز همه چيز را در يك نگاه به تو خواهم گفت ، آن گاه كه سيلاب اشك هايمان يكي گردد . |
اي تنها مسافر سرزمين دلتنگيهايم . اي تنها ماوراي لحظات من . اي تپش اميد در وسعت بيكرانه غمهايم ، خالصانه مي پرستم تو را و تنها به خاطر تو نفس مي كشم به زندگي عشق مي ورزم تا روزي كه از قفس تن و دنياي خاكي آزاد شوم و در آغوش ، تو را گيرم . باور كن هم نفس شيرين زبانم ، تو كسي هستي كه ستاره هاي آسمان بي تو خاموشند و با آمدن تو باز چشمك مي زنند . نمي دانم تو چه هستي كه هر وقت گريه مي كني ابرهاي آسمان از عاطفه و عشق بر من مي بارنند و با خنده تو احساس مي كنم خورشيد در كنار من است . تا وقتي كه غمگيني بزرگترين غصه هاي عالم به دوش من است و اشكي به امتداد آسمان دلتنگي سهم من از زندگي است . من از تو فقط بهانه اي مي خواهم براي گريستن . دلم برايت تنگ است من براي تو مي نويسم از زندگي از عشق از عاشقي و از دل ديوانه ام . نگاههاي دلنشين تو دلم را پاك كرد و از آن لحظه تاكنون در عشقت مي سوزم . قلبم به ياد تو مي تپد و نگاهم تو را مي جويد . هنگامي كه زندگي ام به شبهاي تيره و تار شباهت داشت و زماني هنگامي كه مرگ را از ديدگانم به خود نزديك مي يافتم عشق تو در آسمان تيره و ظلماني وجودم طلوع كرد و در عشق مقدس تو زندگي از دست يافته ام را يافتم . وجود تو ، نگاه تو ، آغوش تو هر كدام رشته عمر مرا بدست گرفته و طراوت و شيريني بر زندگي ام بخشيده است . قلب و روح من به آرزوي تو زنده خواهد ماند . امشب غريبانه در ظلمت و در خلوت تنهايي پيك غم را مي جويم غافل از آن كه غم در من زندگاني مي كند . امشب از هر نسيم كه مي وزد تو را مي پرسم و از تو خبر مي گيرم . عاشقم ، عاشق ستاره صبح عاشق ابري سرگردان عاشق دانه هاي باران عاشق هر چه نام توست بر آن . |
كاش مي شد جاده رنگين كمان را تا انتها پيمود و زيبايي رنگهايش را با پاكي بي پايان آسمان جمع كرد و به يكديگر هديه داد . كاش مي شد با دستهاي خالي به ديدار دشت رفت و سرمست از گلهاي اقاقي با سبدي پر از شقايق بازگشت . كاش مي شد قلبها را يكرنگ كرد ......... |
اکنون ساعت 03:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)