تو را ديده در سر نهادند و گوش
دهن جاي گفتار و دل جاي هوش ق |
قند بیند ، خود شود زهر قتول
راه بیند ، خود بود آن بانگ غول ظ |
ظالم كه كباب از دل درويش خورد چون درنگری ز پهلوی خويش خورد " ز " |
زبان خنجر او داده مهلتي به عدو
ولي به قتل ويش با اجل يکيست زبان ت |
تو مست مست سرخوشی من مست بی سرسرخوشم تو عاشق خندان لبی من بی دهان خندیده ام ... " ب " |
باد را دیدی که با عادان چه کرد
آب را دیدی که در طوفان چه کرد؟ " خ " |
خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم کاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت " س " |
ساقيا يک جرعهاي زان آب آتشگون که من
در ميان پختگان عشق او خامم هنوز غ |
عاقلان خود نوحه ها پیشین کنند
جاهلان آخِر به سر بر می زنند " ف " |
فغان کاين لوليان شوخ شيرين کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را ن |
اکنون ساعت 05:55 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)