ذات است و در دل است که عشق جا میگیرد
وشیدایی و شیفتگی از او پیدا میشود ل |
لعل سیراب به خون تشنه لب یار منست
وز پی دیدن او دادن جان کار من است ز |
می بایست یک حرف برای نفر بعدی انتخاب کنی دوست عزیز
اشکال نداره من با ز میگم زه مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد چه گوش کرد که باده زبان خموش آمد خ |
(شرمنده فراموش کرده بودم )
خبرت هست که بی روی تو ارامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست ب |
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است چ |
چون است حال بستان ای باد نو بهاری
کز بلبلان بر امد فریاد بی قراری ه |
هرکه این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام ح |
حال من دست خودم نیست
دیگه آرووم نمیگیرم …. دلم از کسی گرفته … که می خوام براش بمیرم ظ |
ظ پیدا نکردم با عرض معذرت با ط مینویسم
(دوستان همینطوری حرف انتخاب نکنید به فکر اونی که میخواد با این کلمه شروع کنه باشید:p) طریق صدق بیاموز از آب صافی دل براستی طلب آزادگی ز سرو چمن ب |
ظالم شدهام گر من، وین نفس خطاکارم / زانست که آن دلبر، یک بار رخش نگشاد
یا رب! رخ خود بنما، ویرانه کن این دل را / تا من بزنم ناگه، یک جست به رکنآباد! این بخاطر این بود که منم برا ح خیلی گشتم. تازه میخواستم ژ بدم دلم سوخت.:p بردي از يادم ، دادي بر بادم ، با يادت شادم دل به تو دادم ، در دام افتادم ، از غم آزادم دل به تو دادم ، فتادم به غم اي گل بر اشك خونينم مخند سوزم از سوز نگاهت هنوز چشم من باشد به راهت هنوز ف |
اکنون ساعت 11:29 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)