دل ترسنده که از عشق گریزان شدهای ز کف عشق اگر جان ببری جان نبری |
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگهای گیلان |
نرو ... تو هم مثل من نمی تونی دووم بیاری نرو
تو هم مثل من تو غصه کم میاری ....... نرو |
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست |
تو يك الهه ساكن ماهي و من فقط با اين اميد روي زمينم كه عاشقم اينجا هنوز من به هواي تو مانده ام اين سالها كه چله نشينم كه عاشقم |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها |
امروز یقین شد که تو محبوب خدایی
کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد |
دل روشن من چو برگشت ازوی
سوی تخت شاه جهان کرد روی |
يك شعر مي نويسم از ماجراي عشق از انتهاي آينه تا ابتداي تو از نو سروده مي شود اين حجم بي صدا وقتي دوباره بشنومش با صداي تو |
وز برای صید دل در گردنم زنجیز زلف
چون کمند خسرو مالک رقاب انداختی |
يك قصه تلخم كه با مرگ مؤلف دارم وجودم را به پايان مي رسانم باروت مي پاشم به روي حرفهايم اين بيت ها را هم به آتش مي كشانم |
میزند باران نفرت پشت شیشه
حکم قلبم را نوشتم تنهایی تا به همیشه |
شعر 1
خالي از هر قيد وشرطي دوست دارم دوست را من به شوق سوختن گرد اين آتش پيچيده ام شعر2 مراکه باتو شادم پریشان مکن بیا و سیل اشکم به دامان مکن... شعر 3 نيمروز آنجا چو مرغي آتشين بر فراز صخره ها ، گسترده بال سايباني در حصار آفتاب داشت اما سايه آتش بيز بود ظهرو گرما و سكوت بيكسي بود در آن كوه و كودك نيز بود http://www.en.kolobok.us/smiles/arti...oose/MG_08.gif |
دوستان در پرده می گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم |
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست |
تو مرا می فهمی
من تو را میخواهم من تو را ناب ترین شعر جهان می دانم |
در حلقه ی گل و مل خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبو یا ایها السکارا :53::53::53: |
این ناگزیره واسه ما سیر صعودی تا سقوط
همیشه قصه ی صدا تمومه با حرف سکوت |
تو اگر گریه کنی بغض خدا می شکند خنده بکن عشق نمک گیر شود بعد برو |
و فدای بالات بام آزیزم روزی چوار جاره
صبح و نیمه رو باوانم عصر و ایواره |
به به دلتنگ جون شعر کردی میگه
هر دم از این باد بری میرسد تازه تر از تازه تری می رسد |
در گفتن عیب دگران بسته زبان باش
با خوبیه خود عیب نمای دگران باش |
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش |
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت |
دل سرا پرده محبت اوست دیده آینه دار طلعت اوست
|
تو که دستت با نوشتن آشناست
دلت از جنس دل خسته ماست |
نقل قول:
تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو |
و گر بینم که نابینا و چاه هست
اگر خاموش بنشینم، گناه هست |
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخه گل رعنا از بهر که می رویی |
یه روزی تنگ غروب آسمون میرم از شهر تو ای نا مهربون
|
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند |
در کار گلاب و گل
حکم ازلی این بود |
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را |
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند |
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس نسیم روضه شیراز پیک راهت بس |
سعدی افتاده ایست آزاده
کس نیاید به جنگ آفتاده |
هرگز آن را به دوستی مپسند
که رود جای نا پسندیده |
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را |
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟:d
|
ای که گفتی میکنی تا خاطری ناشاد شاد
یا که گاهی میکنی از کوه درد آباد یاد |
اکنون ساعت 01:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)