پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

مهدی 08-06-2010 01:34 PM

اي بادهاي خوش نفس عشاق را فرياد رس
اي پاكتر از جان و جا آخر كجا بودي كجا

AZADI1356 08-06-2010 01:38 PM

چه بودت که ببريدي از جان اميد
بلرزيدي از باد هيبت چو بيد؟

مهدی 08-06-2010 01:45 PM

ز شمس الدين تبريزي دلا اين حرف مي بيزي
به اميدي كه باز آيد از آن خوش شاه شاهيني


deltang 08-06-2010 02:07 PM

باز آمد بوی ماه مدرسه

بوی بازی های راه مدرسه

مهدی 08-06-2010 02:09 PM

در مدرسه عشق اگر قال بود
كي فرق ميان قال با حال بود


deltang 08-06-2010 02:10 PM

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم

چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم

مهدی 08-06-2010 02:11 PM

روز باران بگلشنت جمع شويم
شيرين باشند روز باران باران

deltang 08-06-2010 02:13 PM

باز باران با ترانه

با گوهرهای فراوان


بقیش یادم رفته:p

مهدی 08-06-2010 02:15 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط deltang (پست 173105)
باز باران با ترانه

با گوهرهای فراوان


بقیش یادم رفته:p


باز باران،
با ترانه،
با گهر های فراوان
می خورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها،
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پر گو،
باز هر دم
می پرند، این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.




زاهد بودم ترانه گويم كردي

سرفتنه بزم و باده خويم كردي

deltang 08-06-2010 02:18 PM

از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح

بوی زلف تو همان مونس جان است که بود

مهدی 08-06-2010 02:23 PM

ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است


deltang 08-06-2010 02:25 PM

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

مهدی 08-06-2010 02:28 PM

شد كودكي و رفت جواني ز جوان
روز پيري رسيد بر پر ز جهان
هر مهمان را سه روز باشد پيمان
اي خواجه سه روز شد تو بر خيز و بران

FereShteH 08-06-2010 04:00 PM

مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم
جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما

مهدی 08-06-2010 04:02 PM

دل از طلب چون پي بيچون گشتن

دريا خواهد شدن ز افزون گشتن
دل خون شد و شكر مي كند زانكه بسي

دلها خون شد در هوس خون گشتن


FereShteH 08-06-2010 04:18 PM

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

مهدی 08-06-2010 04:21 PM

با دل گفتم عشق تو آغاز مكن
بازم در صد محنت و غم باز مكن
دل تيرگييي كرد و بگفت ايسره مرد
معشوق شگرفست برو ناز مكن

FereShteH 08-06-2010 04:25 PM

عشق تو بلای دل درویش منست
بیگانه نمی‌شود مگر خویش منست

مهدی 08-06-2010 04:26 PM

از خشم و حسد جان را بيگانه مكن با دل

آن را مگذار اينجا وين را بمخوان تنها


FereShteH 08-06-2010 04:28 PM

حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست

مهدی 08-06-2010 04:32 PM

تا خرقه تن دري تو بي دلسوزي

عشق آموزي ز جان عشق آموزي


shokofe 08-06-2010 06:44 PM

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

مهدی 08-06-2010 06:46 PM

شب رفت و نرفت اي بت سيمين برمن

سوداي مناجات غمت از سر من
خواب شب من تويي و نور روزم

نه روز و نه شب چون تو نباشي بر من


273 08-06-2010 07:42 PM

شب از بهر آسايش تست و روز
مه روشن و مهر گيتي فروز
اگر باد و برف است و باران و ميغ
وگر رعد چوگان زند، برق تيغ

Omid7 08-06-2010 07:51 PM

آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

مهدی 08-06-2010 08:38 PM

حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد

shokofe 08-07-2010 08:51 AM

درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد
نهال دشمني بركن كه رنج بي شمار آرد

273 08-07-2010 09:02 AM

تا درخت دوستي برگي دهد
حاليا رفتيم و تخمي کاشتيم

shokofe 08-07-2010 10:05 AM

به وصل دوست گرت دست مي دهد يكدم
برو كه هر چه مرادست در جهان داري

Omid7 08-07-2010 10:34 AM

همه كارهاي جهان را در است
مگر مرگ كان را دري ديگر است
يكي چاره دارم من اين را گزين
كه سيمرغ را يار خونم برين

//شاهنامه فردوسي-رستم و اسفنديار

مهدی 08-07-2010 03:38 PM

اي آب حيات كي ز مرگ انديشد

آن كس كه چو خضرگشت خود زنده تو


273 08-07-2010 04:45 PM

يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب
بود آيا که فلک زين دو سه کاري بکند

مهدی 08-07-2010 04:58 PM

رو اي غم و انديشه خطا مي گويي

از كان وفا چرا جفا مي گويي


deltang 08-07-2010 06:47 PM

ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا

غم با همه بیگانگیش هر شب به من سر میزند

مهدی 08-07-2010 06:51 PM

ديگران قرعه قسمت همه بر عيش زدند
دل غمديده ما بود که هم بر غم زد

273 08-07-2010 07:30 PM

مخور غم براي من اي پر خرد
مرا آن کس آرد که کشتي برد

مهدی 08-07-2010 08:30 PM

گاه از غم او دست ز جان مي شويي
گه قصه آن به درد دل مي گويي


shokofe 08-07-2010 09:07 PM

وگر کمین بگشاید غمی زگوشه دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس

مهدی 08-07-2010 09:21 PM

زان طره پرپيچ و خم سهل است اگر بينم ستم
از بند و زنجيرش چه غم هر کس که عياری کند

273 08-08-2010 11:47 AM

ستم از غمزه مياموز که در مذهب عشق
هر عمل اجري و هر کرده جزايي دارد


اکنون ساعت 10:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)