یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی. |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست |
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه ی شطرنج رندان را مجال شاه نیست |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است
دل سودا زده از غصه دو نیم افتاده است |
تا غنچه ی خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخه گل رعنا از بهر که میرویی. |
یکی را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمیداند.
نگاهش می کنم شاید بخواند در نگاه من که او را دوست می دارم |
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو |
وحشی ز آستانهی او بار بست و رفت
از ضعف چون تحمل بار جفا نماند وحشی |
دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم |
مشو، مشو، ز من خستهدل جدا ای دوست مکن، مکن، به کفاند هم رها ای دوست |
اکنون ساعت 11:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)