پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

مهدی 08-09-2010 04:45 PM

رفت آن که فقاع از تو گشاییم دگربار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیده‌ست

FereShteH 08-09-2010 05:10 PM

ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

مهدی 08-09-2010 05:15 PM

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را

273 08-09-2010 06:12 PM

خنده جام مي و زلف گره گير نگار
اي بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

Omid7 08-09-2010 07:10 PM

داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

مهدی 08-09-2010 07:14 PM

شور غم عشقش چنین حیفست پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را

life 08-09-2010 11:42 PM

سرسبزترین بهار تقدیم تو باد
آوای خوش هزار تقدیم تو باد
گویند که لحظه ایست روییدن عشق
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد

shokofe 08-10-2010 08:29 AM

آشنايان ره عشق گرم خون بخورند
ناكسم گر به شكايت سوي بيگانه روم

مهدی 08-10-2010 08:46 AM

آشنايی نه غريب است که دلسوز من است
چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت

FereShteH 08-10-2010 02:54 PM

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

مهدی 08-10-2010 03:04 PM

به چاه فراقش ز مستي فتادم

كمندش بجويي ز چاهم برآري


FereShteH 08-10-2010 03:10 PM

زبـان خـامــه نــــدارد ســـر بـیــــان فـراق
و گـر نـه شـرح دهـم با تـو داستـان فـراق

مهدی 08-10-2010 03:22 PM

فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
که حيف باشد از او غير او تمنايی

FereShteH 08-10-2010 03:27 PM

ناکامیم ای دوست ز خودکامی تست
وین سوختگیهای من از خامی تست

مهدی 08-10-2010 03:29 PM

ز روی دوست دل دشمنان چه دريابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

FereShteH 08-10-2010 03:43 PM

روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است

مهدی 08-10-2010 03:45 PM

خفته بر سنجاب شاهی نازنينی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالين غريب

FereShteH 08-10-2010 04:45 PM

چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است

دانه کولانه 08-10-2010 05:36 PM

چقدر کاربر فعال ! اون هم در زمینه ادب ...

من اختيار خود را تسليم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

مهدی 08-10-2010 05:42 PM

منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام
پرصدای ساربانان بينی و بانگ جرس

Omid7 08-10-2010 06:17 PM

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

مهدی 08-10-2010 06:21 PM

علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به يغما ببرد

FereShteH 08-11-2010 06:27 PM

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مهدی 08-11-2010 10:19 PM

مژه سياهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فريب او بينديش و غلط مکن نگارا

FereShteH 08-11-2010 11:29 PM

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

مهدی 08-11-2010 11:56 PM

در اين خمار کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد
ببين که اهل دلی در ميان نمی‌بينم

FereShteH 08-12-2010 12:16 AM

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

مهدی 08-12-2010 12:33 AM

از آن به دير مغانم عزيز می‌دارند
که آتشی که نميرد هميشه در دل ماست

FereShteH 08-12-2010 12:39 AM

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

مهدی 08-12-2010 01:02 AM

از باد همه پيام او مي شنوم

وز بلبل مست نام او مي شنوم


Omid7 08-12-2010 04:28 AM

از وجودم قدري نام و نشان هست كه هست
ورنه از ضعف در آنجا اثري نيست كه نيست

مهدی 08-12-2010 04:31 AM

دل در تو گمان بد برد دور از تو

اين نيز ز ضعف خود برد دور از تو


Omid7 08-12-2010 04:37 AM

تو گمان مبر که سعدی ز جفا ملول گردد
که گرش تو بی جنایت بکشی جفا نباشد

مهدی 08-12-2010 04:39 AM

رو اي غم و انديشه خطا مي گويي

از كان وفا چرا جفا مي گويي


Omid7 08-12-2010 04:42 AM

دوستان گویند سعدی دل چرا دادی به عشق
تا میان خلق کم کردی وقار خویش را
ما صلاح خویشتن در بی‌نوایی دیده‌ایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را

مهدی 08-12-2010 04:49 AM

کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم

Omid7 08-12-2010 04:51 AM

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمي بينم
دلي بي غم كجا جويم كه در عالم نمي بينم

مهدی 08-12-2010 04:54 AM

سينه تنگ من و بار غم او هيهات
مرد اين بار گران نيست دل مسکينم


بامداد بخیر !!!

Omid7 08-12-2010 10:13 AM

دي گفت از سر حسرت چو مرا ديد
هيهات كه رنج تو ز قانون شفا رفت

مهدی 08-12-2010 11:23 AM

از رنج و ملال ما چه فرياد كني
آن به كه به شكر وصل را شاد كني
از ما چه گريزي و چرا داد كني
زان ترس كه وصل را بسي ياد كني


اکنون ساعت 01:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)