لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم ط// |
طرحــی ز موج بر دل مردابــیــم بـکش
امشب دلم بهانه ی در یا گرفته است // ت |
تشنه می خواست ببیند لب او را دریا پس ننوشید که سیراب کند دریا را ب |
بعد از این نیم چه غم از تیر کج انداز حسود چون بمحبوب کمان ابروی خود پیوستم ز |
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت //ه |
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
من ِ سرمست ز میخانه کنم رو به خدا ک |
کس به دور نرگست طرفی نزد از عافیت
به که مفروشند مستوری به مستان شما م |
مرو از پيشم و عمري نگرانم مگذار
يا چو رفتي به اميد دگرانم مگذار گاهگاهي به من از مهر پيامي بفرست فارغ از حال خود اي جام جهانم مگذار // ز |
ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود گ |
گرم صد لشكر از خوبان به قصد دل كمين سازند
بحمدلله م المنه بتي لشكرشكن دارم // ش |
شب تنهایی ام در قصد جان بود خیالش لطف های بی کران کرد الف |
شکر خدا که باز درین اوج بارگاه
طاووس عرش می شنود صیت شهپرم //ق |
قاصدك! هان، چه خبر آوردي؟ |
قاصدك! هان، چه خبر آوردي؟ |
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد ویک میثاق بود //ب |
به آرامي آغاز به مردن ميکني |
نسیم مشک تاتاری خجل کرد
شمیم زلف عنبر بوی فرخ //ش |
شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت ب |
|
زمان خوشدلی دریاب دریاب
که دایم در صدف گوهر نباشد *ی |
یا رب آن شاه وش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که وگوهر یکدانه کیست //ر |
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم م |
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری //ن |
ناليدن بلبل ز نوآموزي عشق است
هرگز نشنيديم ز پروانه صدايي // ب |
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد *و |
وگــر رسم فنـــا خواهی که از عـالم بر انـدازی
بر افشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت // ت |
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود *س |
سرزنشم مكن اگر از همه پا كشيده ام
طبع لطيف آدمي با همه سر نمي كند // ك |
سنگ اگر داری دلی وزسنگ داری مرهمی
بهر من دارو بود آن تن که چون مرمر همی (م) |
ماییم و باز،بازی بی روح و مسخره
ما ییم و این نمایش سست عروسکی //ق |
قلب من تقدیم چشمان تو شد عشق یعنی تا ابد آبی شدن عشق یعنی لحظه ای بارانی و لحظه ای زیبا و مهتابی شدن ----- (ش) |
شبی کتاب غزل نیز بسته خواهد شد
غزل هم از شب ومن خرد و خسته خواهد شد //ک |
کان جا که تویی خانه شود گلشن و صحرا این مه ز کجا آمد وین روی چه رویست ----- (گ) |
گشاده نرگس رعنا زحسرت آب از چشم
نهاده لاله زسودا به جان و دل صد داغ //ط |
طایر دولت اگر باز گذاری بکند یار باز آید و با وصل قراری بکند ش |
شب همه بي تو كار من شكوه به ماه كردن است
روز ستاره تا سحر تيره به آه كردن است // س |
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت ش |
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی *گ |
گــر نثـار ِ قـدم یار ِ گـرامی نکــنم
گوهر جان به چه کار دگرم باز آید ف |
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش *خ |
اکنون ساعت 03:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)