یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
کز غمش عجیب بینم حال پیر کنعانی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تا تواني دلي بدست آور
دل شكستن هنر نمي باشد 0000000 |
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما |
از چشم خود بپرس که مارا که می کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست |
ترسم که عشق در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود |
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بد پسند مباد |
دشمنت را همچو میخ خیمه میخواهم مدام
سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان بر گردنش |
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت |
شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد |
اکنون ساعت 08:57 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)