پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 07-30-2011 07:22 AM

{پپوله}
صرالدين با امير به شكار رفته بود. آهويي از دور پيدا شد. امير تيري انداخت، اما آهو فرار كرد و تير به او نخورد.

نصرالدين گفت:‌ «آفرين»

امير ناراحت شد.

نصرالدين گفت: ‌«نه، آفرين را به آهو گفتم.»

{پپوله}

عده‌اي در بيابان نشسته بودند و غذا مي‌خوردند. نصرالدين كه از آنجا مي‌گذشت، بدون تعارف كنارشان نشست و شروع كرد به خوردن.

يكي پرسيد: «جناب عالي با كي آشناييد؟»

نصرالدين غذا را نشان داد و گفت: «با ايشان»

{پپوله}
شخصي از نصرالدين پرسيد: «طالع شما در چه برجي است؟»

نصرالدين گفت: «در برج گوسفند.»

آن شخص تعجب كرد و گفت: «ما برج بره شنيده بوديم، اما برج گوسفند نه.»

نصرالدين گفت: «ده سال پيش طالع من در برج بره بود، بعد از ده سال شده برج گوسفند.»

{پپوله}
نصرالدين به خانه يكي از اعيان و اشراف رفت. نوكر گفت: «آقا تشريف ندارند.»

اتفاقاً آن شخص كاري با نصرالدين پيدا كرد و روز بعد به خانه نصرالدين رفت و در زد.

نصرالدين از پشت در گفت: «من خانه نيستم.»

مهمان گفت: «چرا شوخي مي‌كني، اين كه صداي خودت است.»

نصرالدين گفت:‌ «خودت شوخي مي‌كني، من حرف نوكر تو را ديروز باور كردم، تو امروز نمي‌خواهي حرف خود مرا باور كني؟»

{پپوله}

نصرالدين به قبرستان رفته بود و سر قبري گريه مي‌كرد و مي‌گفت: چرا به من رحم نكردي و به اين زودي مردي؟»

رهگذري او را شناخت و جلو آمد و گفت: «نصرالدين تسليت مي‌گويم، اين مرحوم كيست كه اينقدر برايش گريه و زاري مي‌كنيد؟»

نصرالدين گفت: «قبر شوهر اول عيال من است كه مرده و اين بلاي ناگهاني را به جان من انداخته.»

{پپوله}

behnam5555 07-30-2011 07:35 AM


عزیزون از غم و درد جدایی
به چشمونم نمانده روشنایی
گرفتارم بدام غربت و درد
نه یار و همدمی نه آشنایی

***


دلی دیرم چو مرغ پا شکسته
چو کشتی بر لب دریا نشسته
همه گویند طاهر تار بنواز
صدا چون میدهد تار شکسته؟


***


***
دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
زپود محنت و تار محبت


***


اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چین است و آن چون
یکی را میدهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون


***


غم عشقت بیابان پرورم کرد
هوای بخت، بی‌بال و پرم کرد
بمو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد


***


ز کشت خاطرم جز غم نرویه
ز باغم جز گل ماتم نرویه
ز صحرای دل بیحاصل مو
گیاه ناامیدی هم نرویه


***

نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالش را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو

***


عزیزا کاسه‌ی چشمم سرایت
میان هردو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی پا
نشینه خار مژگانم بپایت

***

به قبرستان گذر کردم کم وبیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
***

بابا طاهر


behnam5555 08-01-2011 08:51 PM


رادار چیست؟
واژهٔ «رادار» از حروف اول چند کلمهٔ انگلیسی به معنای آشکارسازی و فاصله یابی رادیویی درست شده‌است.

پس، رادار به دستگاهی می‌گویند که بتـواند وجـود چیزی را کشف و فاصله آن را نیز تعیین نماید. البته چنین کاری باید به وسیله امواج رادیویی انجام پذیرد تا بتوان نام آن دستگاه را رادار نهاد.


برای آشنایی با کار رادار بهتر است که آن را با یک چراغ قوه مقایسه کنیم.

مثلاً شما در جای تاریکی هستید و چراغ قوه‌ای هم در دست دارید. همین که آن را روشن می‌کنید می‌بینید امواج نور به صورت یک تابه، فضای تاریک را می‌شکافد و در جهتی متمرکز می‌شود که شما چراغ را به آن سو نگاه داشته‌اید. آیا می‌دانید در آن شب تار چه چیزی روی داده تا شما را قادر به دیدن کرده است؟

در زمانی کمتر از یک میلیونیم ثانیه، نور چراغ قوه شما به درخت یا جسم دیگری برخورد می‌کند، دوباره نور برمی گردد و به چشم شما می‌رسد. در این صورت شما قادر به دیدن آن‌ها می‌شوید. البته در آن منطقه درختان دیگر یا اجسام دیگری هم هستند، ولی چون تابه نور چراغ به آن‌ها نرسیده‌است، شما نمی‌توانید آن‌ها را هم ببینید.

دستگاه رادار نیز عیناً همین گونه کار می‌کند، با این تفاوت که به جای «امواج نور» که از چراغ قوه بر می‌خیزد، از رادار امواج رادیویی پخش می‌گردد. «امواج نور» را می‌توان با چشم دید، ولی «امواج رادیویی» نامرئی می‌باشند. موج نور و موج رادیویی هر دو از امواج برقاطیس به شمار می‌روند.


اختلاف امواج نور با امواج رادیویی، فقط در طول موجشان است. رادار امواج بسیار کوتاهی دارد که طولشان فقط به چند سانتی متر می‌رسد. از این رو آن‌ها را مایکرویو یعنی امواج بسیارکوتاه، می‌خوانند.


از آن جا که طول این دو نوع موج با هم فرق دارد؛ پس هر کدام به گونه‌ای خاص عمـل می‌کنند.


برای مثال، امواج رادیویی رادار از ابرهای نزدیک افق ما نیز عبور می‌کند، ولی امواج نور هرگز نه.


همچنین ما نمی‌توانیم با چشم، گوش یا سایر حواس خود و بدون به کار گرفتن دستـگاه خاصی امواج رادیویی را درک کنیم. اما نور را با چشم هم می‌توان دید. دانشمندان برای گرفتن امواج رادیویی به دستگاه مخصوصی نیاز دارند.


ضمناً با اندکی چرخاندن تابه رادار می‌توان وجود چیزهای دیگر را نیز که در اطراف آن جسـم قرار گرفته‌اند، دریافت.


زمان بازگـشت موج رادار با واحد یک میلیونیم ثانیه تعیین می‌شود. پس باید حساب کنیم و ببینیم که موج، پس از برخورد با جسم مورد نظر، در چه مدتی به سوی دستگاه رادار بازگشته‌است. با تعیین این مدت می‌توان فاصلهٔ مکانی آن جسم را نسبت به خودمان نیز محاسبه کنیم.


آیا به وسیلهٔ رادار می‌توان بزرگی یا کوچکی جسم را نیز تعیین کرد؟


بلی. زیرا هر چه جسم، بزرگ تر باشد؛ رادار امواج بیشتری را بازتاب می‌نماید.


رادار در راهنمایی هواپیماها و کشتی‌ها نقش مهمی بازی می‌کند. به وسیله رادار است که هواپیما یا کشتی غول پیکری راه خود را در میان ابر و مه به خوبی می‌یابد و از برخورد با موانع خطرناک به موقع می‌گریزد.



چگونه زیردریایی در زیر آب می‌ماند؟

اساس علمی کار زیردریایی بسیار ساده‌است.

این که می‌بینید زیردریایی به اعماق آب فرو می‌رود یا از ته دریا بالا می‌آید، بر یک مبنای بسیار ساده درست شده‌است.

بیشتر زیردریایی‌های امروزی دارای دو بدنه می‌باشند:


ـ بدنهٔ داخلی

- بدنهٔ خارجی
آن گاه، در میان این دو بدنه مخزن‌هایی به صورت «صدف» جای دارند که در آن‌ها آب یا هوا، برای سنگین یا سبک کردن وزن زیردریایی، پر می‌شود.

وقتی که زیردریایی، می‌خواهد در آب فرو رود؛ شیرهای بزرگ آن را باز می‌کنند، شیرهایی که به نام «کینگـستن» معروفند و در زیر مخزن‌ها قرار گرفته‌اند. بدین وسیله، آب وارد مخزن‌ها شده. در ضمن، هوای موجود در آن‌ها را از راه هواکش‌ها تخلیه می‌کند. این هوا کـش‌ها در بالای مخـزن‌ها قرارگرفته‌اند.


هنگامی که آب بدین گونه وارد مخزن‌ها شود، زیردریایی هم سنگین می‌شود و به اعماق آب فرو می‌رود. سپس وقتی که بخواهد از ته دریا بالا بیاید نخست هواکش‌ها را می‌بندند و با دستگاهی هوا را چنان با فشار وارد مخزن‌ها می‌کنند که آب درون آن‌ها از شیرهای «کینگـستن» دوباره بیـرون رانـده می‌شود. در این هنگام زیر دریایی سبک می‌شود و می‌تواند که به راحتی سر از زیر آب بیرون بیاورد. برای فرو بردن زیر دریایی به زیر آب یا برعکس، از چند سکان که افقی بر بدنه اش چسبیده‌اند، استفاده می‌شود.


اما هنگام حرکت به پیش مانند یک کشتی معمولی فقط با یک سکان هدایت می‌شود. در زیردریایی، اتاقک‌های متعددی به وسیلهٔ کشیدن تیغه‌هایی عمود بر هم، درست کرده‌اند. برای ورود و یا خروج از آن‌ها انسان، باید از میان درهای کیپ و زود جفت شونده‌ای، بگذرد. این درها بسـیار سریع بسته می‌شوند و طوری ساخته شده‌اند که هرگز آب نمی‌تواند از آن‌ها به داخل نفوذ کند.


افزون بر این‌ها، زیردریایی به چند دریچهٔ نجات و ریه‌های اطمینان مجهز است تا به هنگام بروز خطر، بتوان از آن‌ها استفاده کرد.


آیا زیردریایی چشم هم دارد؟


آری، زیرا اگر نداشت پس ناخدا چگونه می‌توانست ازحوادث بیرون آب آگاه شود. چشم زیردریایی پریسکوپ نام دارد. آن دارای لوله‌ای دراز می‌باشد که در بدنه زیردریایی جای داده شـده و به هنگام لزوم، طوری آن را در آب رها می‌کنند که سرش از سطح آب بیرون می‌آید.


سر «پریسکوپ» به چندین منشور مجهز است که به کمک آن‌ها شخصی که پایین لوله نشسته، خواهد توانست اشیایی را که بر سطح آب است، تماشا کند. با چرخاندن لوله «پریسکوپ» می‌توان افق دریا را زیر نظر گرفت.


زیر دریایی یک دستگاه گیرندهٔ صدا هم دارد که صدای کشتی‌ها را از مسافت دور گرفته، در ضمن مکانشان را هم تعیین می‌کند. علاوه بر این، به رادار نیز مجهز می‌باشد تا در کشف اجسام شناور بر سطح آب به کار آید.


در ۱۹۵۱ فرمان ساختن نخستین زیردریایی اتمی جهان صادر گردید و سپس آن را در ۲۱ ژوئیه ۱۹۵۵ به آب انداختند.


زیردریایی اتمی بیشتر از هر زیردریایی دیگری می‌تواند به اعماق آب فرو رود. این زیردریایی در عمق ۲۵۰ متر، تا ۴۰ هزار کیلومتر مسافت را می‌پیماید، بی آن که در این اثنا نیازی به لنـگر انـداختن داشته باشد.



آیا شیرینی پزی در قدیم هنر بود؟

امروزه انواع مختلف شیرینی‌ها در دسترس ما قرار دارد، و هر یک از ما نوعی از آن‌ها را بیـشتر دوست می‌داریم. چه بسا که هنگام خوردن شیرینی دلخواه خود این تصور به ذهنمان آید که شیرینی یکی از چیزهای لذت بخشی است که در عصر خود ما پدید آمده؟


ولی حقیقت این طور نیست، چه شیرینی پزی یکی از کهن ترین کشف‌های بشر بوده‌است. بیشتر مردم در قدیم چیزهایی داشتند که به عنوان شیرینی مصرفشان می‌کردند. حتی مصریان تصاویر و نبشته‌هایی درباره شیرینی و شیرینی پزی از روزگار باستان به یادگار نهاده‌اند.


در اروپا تا پیش از قرن ۱۷ شیرینی پزی به صورت یک هنر مستقل نبود. ولی از آن تاریخ به بعد، با وارد کردن مقدار بسیاری شکر از مستعمرات، شیرینی پزی به عنوان یک هنر مسـتقل مورد توجـه قرار گرفت. اکنون بیش از ۲۰۰۰ نوع شیرینی در جهان یافت می‌شود که یکی از متداول ترین آن‌ها در آمریکا شیرینی موسوم به مارشمالو می‌باشد. «مارشمالو» از به هم آمیختن این مواد تهیه می‌شود: شکر، نوعی گلوکز، سفیدهٔ تخم مرغ و کمی چاشنی ژلاتین، که این‌ها را خوب درهم می‌آمی‌زند و یک شیرینی پف کرده و سبک از آن به دست می‌آورند.


نوع سفید رنگ «مارشمالو» از همه بیشتر مرغوب است که لایه‌ای از شکر نیز روی آن را فرا گرفته‌است.


شیرینی‌های رایج دیگر در آمریکا عبارتند از: شیرینی بادام زمینی، مارشمالوی موزی و مارشمالوی تخم مرغی که در عید پاک فراوان یافت می‌شود. برخی از مارشمالوها را با رویه‌ای از شکلات و نارگیل برشته عرضه می‌کنند.


همان گونه که دیدید تمام این شیرینی‌ها را «مارشمالو» نام گذاری کرده‌اند. آیا می‌خواهید بدانید که این نام عجیب از کجا پیدا شده است؟


مالو درگیاه شناسی یعنی تیره پنیرکان که بیش از نُه هزار گیاه را شامل می‌شود: از درختان بزرگ گرفته تا بوته‌های کوچک و حتی از باب مثال پنبه نیز گیاهی از خانواده «پنیرکان» است.


مارشمالو یعنی «خطمی» که این گیاه نیز از تیرهٔ پنیرکان به شمار می‌رود. چون در قدیم از این گیاه، شیرینی تهیه می‌کردند امروزه نیز همین نام را به تعدادی از شیرینی‌های رایج در آمریکا داده‌اند.


تیره پنیـرکان گیاهان بسیار جالبی را شامل می‌شود. چه به راه‌های مختلفی می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. از برخی از آنها الیاف و از برخی دیگر چسب تهیه می‌کنند. البته بعضی هایشان هم خوراکی هستند.


نوعی از پنیرکان دانه‌های بسیار خوشبویی دارند که از آن‌ها عطر می‌گیرند. برگ‌های یک نوع چینی آن‌ها به درد تهیه واکس سیاه برای کفش، می‌خورند.


بسـیاری از پنـیرکان گل‌های سفید، صورتی، زرد و قرمز رنگ دارند. برخی از این گل‌ها آن قدر درشتند که قطرشان به ۲۵ سانتی متر می‌رسد.


خطمی فرنگی و گل شارون نیز به تیره پنیرکان تعلق دارند.

در جزایر هاوایی انواع بسیار جالبی از این گیاهان یافت می‌شود، نوعی از آن‌ها همان است که در ساختن گردنبند گل معروف به لیس مورد استفاده‌است.


منبع:وبگاه شبکه آموزش سیما

behnam5555 08-01-2011 08:53 PM

ترین های دنیای کامپیوتر

کوچکترین روبات
کوچکترین روبات دنیا، روبات میکروسکوپی موسیو میکروبات می‌باشد که توسط شرکت ژاپنی Seiko Epson در سال ۱۹۹۲ ساخته شده‌است. این روبات کوچک و حساس کمتر از یک سانتی متر قد دارد و وزنش ۵/۱ گرم است. در ساخت آن از ۹۷ قطعه مجزا متعق به ۲ ساعت مچی استفاده شده‌است. در یک رقابت بین المللی مکانیزم‌های میکروسکوپی، جایزه اول به این میکرو بات تعلق گرفت.

بزرگترین موتور جستجو

گوگل با داشتن تقریبا ۴/۲۸۵ میلیارد صفحه این رکورد را به خود اختصاص داده‌است. این شرکت توسط لری پیج و سری جی برین پایه گذاری شده‌است و اولین دفتر کار آن گاراژی در کالیفرنیا بوده‌است. این گاراژ در سال ۱۹۹۸ و با چهار کارمند کارش را آغاز کرد.

بزرگترین کتابفروشی آنلاین

سایت آمازون که پدربزرگ سایت‌های تجارت اکترونیکی نیز محسوب می‌شود بزرگترین کتابفروشی دنیا به شمار می‌رود. در سال ۱۹۹۴ موسس این سایت یعنی جف بزوس دریافت که اینترنت با رشد سالانه‌ای تقریبا برابر ۲۰۰ درصد در حال توسعه‌است. با این حساب ساده وی درهای مجازی کتابفروشی آمازون را در سال بعد به روی ۱۳ میلیون مشتری از ۱۶۰ کشور دنیا باز نمود. کاتالوگ آمازون شامل ۷/۴ میلیون کتاب، سی دی، ویدیو... آن را به عنوان بزرگترین کتابفروشی اینترنتی مطرح می‌سازد.


گران ترین نام اینترنتی
نام دامنه business.com در اول دسامبر ۱۹۹۹ به مبلغ ۶/۴ میلیون پوند به فروش رسید. فردی ۳۸ ساله با نام مارک این دامنه را در سال ۱۹۹۶ از یک شرکت ارائه دهنده خدمات اینترنت در انگلیس با قیمت ۱۵۰ هزار دلار خریده بود. در همان سال فرزند مارک در یک بخت آزمایی در تگزاس ۲۱ میلیون دلار برنده شد.مارک علاوه بر آن که یک مغز متفکر اقتصادی است یک همسر فداکار نیز به شمار می‌رود. وی پس از فروختن دامنه گل‌های الکترونیک eflowers.com به مبلغ ۲۵ هزار دلار و پرداخت ۵۰ سنت به وی برای هر فروش انجام شده در این سایت از مسوولان اداره کننده این سایت قول گرفت تا پایان عمر همسرش هر ماه ۱۲ شاخه گل رز برای وی ارسال کنند. بیشترین صرفه جویی انجام شده در مصرف کاغذ از طریق اینترنت شرکت پستی Federal Express در آمریکا بیشترین صرفه جویی در مصرف کاغذ را انجام داده‌است. این شرکت مدعی است که از هنگام آن لاین نمودن سیستم ردیابی مرسولات خود، سالانه ۲ میلیارد برگ کاغذ صرفه جویی نموده‌است.

بیشترین سوالات پرسیده شده

به صورت آنلاین در روز ۱۷ ماه مه سال ۱۹۹۷ از آقای Paul McCartney در یک مصاحبه اینترنتی ظرف مدت ۳۰ دقیقه بیش از ۳ میلیون سوال شد. وی در این حضور اینترنتی آلبوم Flaming Pie را معرفی نمود.

سریع ترین رشد یک شرکت اینترنتی

سایت Napster که به اشتراک گذاری فایلهای موسیقی از طریق اینترنت می‌پرداخت این رکورد را به نام خود ثبت نموده‌است. این سایت سبب شد شان فانینگ که موسس آن است خیلی زود به جمع ثروتمندان بزرگ بپیوندد.

اولین اخبار گوی مجازی

در روز ۱۹ آوریل ،۲۰۰۰ آنانوا که یک زن اخبار گوی مجازی می‌باشد اولین برنامه اخبار خود را از طریق سایت Ananova.com پخش نمود. آنانوا در حقیقت یک اخبارگوی رایانه‌ای است که طوری برنامه ریزی شده‌است تا شبیه یک گوینده خبر واقعی عمل نماید، بدین ترتیب که به اخبارهایی که می‌گوید به نوعی واکنش احساسی نشان می‌دهد.

بیشترین دامنه در اینترنت

این رکورد که در آوریل ۲۰۰۰ ثبت شده‌است متعلق به کشور آمریکا می‌باشد. در آن تاریخ از ۱۵۷۱۹۴۶۲ دامنه ثبت شده در اینترنت بیش از ۱۱ میلیون دامنه آمریکایی بوده‌است.

بزرگترین ارائه دهنده پست الکترونیک

هات میل این عنوان را در اختیار دارد.در آوریل سال ۲۰۰۰ هات میل با بیش از ۶۰ میلیون مشترک به عنوان دارنده این رکورد شناخته شد.

بزرگترین کافی نت

کافی نت شرکت Easy Everything در نیویورک، اولین کافی نتی بود که این شرکت در آمریکا افتتاح نمود. این کافی نت رکورد بزرگترین کافی نت را که پیش از آن در اختیار یک کافی نت دیگر این شرکت در لندن بود، از آن خود کرد. این کافی نت در دو طبقه مجزا به تعداد زیادی از کاربران به صورت شبانه روزی سرویس می‌دهد.


behnam5555 08-02-2011 02:25 PM


دوستی با هر که کردم خصم مادر زاد شد
آشیان هر جا گرفتم لانه صیاد شد

آن رفیقی را که با خون و دلم پروردمش
وقت کشتن بر سر دار آمد و جلاد شد


behnam5555 08-02-2011 02:32 PM



راز عشق شقایق

شقایق گفت با خنده : نه تب دارم ، نه بیمارم
اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم

گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت ، تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت

ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود ، اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد ، ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را ، بسوزانند
شود مرهم برای دلبرش ، آندم شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت ، بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده ، که افتاد چشم او ناگه به روی من
بدون لحظه ای تردید ، شتابان شد به سوی من

به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و
به ره افتاد و او می رفت ، و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را رو به بالاها
شکر می کرد ، پس از چندی
هوا چون کوره آتش ، زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت : چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم ، هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم ، هرگز دوایی نیست


واز این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را ، چنان می رفت و
من در دست او بودم ، و حالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد ، کمی اندیشه کرد ، آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت ، زهم بشکافت
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود ، با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل ، که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی ، بمان ای گل


و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد


behnam5555 08-02-2011 02:33 PM




هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، تلف نکن.!
گابریل گارسیا


behnam5555 08-02-2011 07:20 PM

پروین اعتصامی؛ شاعره ای به بلندای قامت ادبیات پارسی
ایران سرزمین شعر است و شاعران سوخته دل شعر را از نهاد خود برای مردمان می سرایند و در این میان پروین شاعره ای به قامت بلند ادبیات پارسی و اختری درخشنده در آسمان شعر و ادب است. فرهیخته پروری در استان مرکزی نام پروین را در گردونه بزرگان استان قرار داده است و البته این نسبت بدون ربط نیست. رخشنده در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز از پدری آشتیانی و مادری تبریزی به دینا آمد، عمر کوتاه خود را به رنج گذراند و نام بزرگترین بانوی شاعره کشور را بر خود نهاد.
روز تولد پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند با نام او در تقویم ایران به ثب رسیده است و این امر نشان از شعر ورزی و پختگی کلام او دارد.
از فعالیت های اجتماعی تا شاگردی دهخدا و بهار
پروین موفقیتهای خود در تربیت مادر می دانست و به دلیل اینکه پدرش دارای فعالیت سیاسی و از مبارزان مشروطه خواهی بود پروین به گونه ای تربیت شد که نه تنها خود را زن خانه می داست بلکه از فعالیتهای اجتماعی غافل نبود.
اعتصام ‌الملک آشتیانی پدر پروین از نویسندگان و مبارزان دوران مشروطه بود و در سال ۱۲۹۱به همراه خانواده ‌اش از رشت به تهران مهاجرت کرد.
به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت.
در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه آمریکایی‌ها فراگرفت.

ازدواج ناموفق اولین شکست ناگفته پروین
پروین در سال ۱۳۱۳ با پسر عموی خود که از افسران شهربانی بود ازدواج کرد، اما طبع لطیف این زن در کنار اخلاق نظامی و از سویی برپا بودن بساط و عیش و نوش در خانه، دوام زندگی پروین را متزلزل کرد.
او در خانه ای پرازمحبت و معنویت، شعر و ادبیات پروش یافته بود و اکنون خانه ای که به جای نوای الهی شعر، بساط عیش و نوش در آن پهن باشد برای زنی اجتماعی، ترقی خواه و شاعر قابل تحمل نبود.
افق شعر پروین به سوی دیگری غیر از مادیات و ویرانی بود و از این رو پروین را به جدایی از همسرش کشاند و او پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از مهریه هود طلاق گرفت و به خانه پدر بازگشت.
شکست در زندگی برای هر دختری گرانترین شکست است اما پروین باهمه تلخی شکست، با متانت وخونسردی شگفت آوری دوران تنهایی را سپری کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد.

۱۳۱۵، چاپ اولین دیوان شعر پروین
با وجود ناموفقی در ازدواج شاگردی پروین در محضر پدر، دهخداو ملک الشعرای بهار به او درس مقاومت آموخته بود و او با وجود ناملایمات دست از مطالعه و شاعری برنداشت و سال ۱۳۱۵ سالی بود که دیوان خود را به تشویق ملک الشعری بهار به چاپ رساند.
وی در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ پروین به عنوان مدیر کتابخانه دانشسرای عالی مشغول به کار شد، مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد.
مرگ پدر شاید بزرگترین مرثیه زندگی پروین بود چنانکه در بیتی گفت: پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل / تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من.

http://www.iranzanan.com/userfiles/i...in.orig300.jpg

حکمت های بلند در دل مناظره های شاعری چیره دست
بیش از هر چیزی مناظرات پروین در میان اشعار وی دارای شهرت است. مناظره سوزن و نخ، بلبل و گل سرخ، مست و محتسب و ... از جمله شعرهای خواندنی پروین است و نشات گرفته از بخشی از خصلت های زنانه شاعر است.

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست.

درخشش انتقاد در اشعار پروین
محققان ادبیات، اشعار پروین را به دو دسته تقسیم می کنند، سبک خراسانی شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه‌است و دسته دوم اشعاری به سبک عراقی که بیشتر جنبه داستانی دارد و مناظرات وی نیز به سبک شعر سعدی نزدیک است.
دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است.
اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده ‌است.
در میان اشعار پروین، تعداد زیادی شعر به صورت مناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان وجود دارد.درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصت ها، نصیحت های اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست.در شعر پروین استفاده هایی از سبک شعرای بزرگ پیشین نیز شده است.

سخن ملک الشعرای بهار در مورد شعر پروین
بهار در مقدمه دیوان پروین چنین آورده است: این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوهٔ شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.

پروین بزرگترین شاعر زن ایرانی
پروین اعتصامی ‌بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است، او عمری کوتاه داشت و ۳۵ سال بیشتر زندگی نکرد اما بیش از هر شاعر زن دیگری در آسمان ادبیات ایران و شعرو شاعری این کشور درخشید.

یش از ۵۰ سال از مرگ این شاعر می گذرد با این حال همگان اشعار پروین را می‌خوانند و در محافل مطرح است.

اکنون برخی از اشعار وی به صورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری است.

شیوایی، سادگی، اخلاق گرایی و دلنشینی شعر پروین در کنار مضمون‌های متنوع شعر پروینر ا به باغ پر گل و شادابی تبدیل کرده است که نوازشگر روح است و روایت سر زبان.

خوشحال کردن مردمان، آخرین شعر پروین

پروین اعتصامی، در نهایت با کوله باری از تجربه و شعر برای مردم این دیار سوخته دل در ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در ۳۵سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت.

او را در حرم حضرت فاطمه معصومه در قم و در آرامگاه خانوادگی به خاک سپردند. او پس از مرگ هم دست از شاعری برنداشت و شعر سنگ قبر خود را هم خود سرود.

اینکه خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است

....

زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است.


behnam5555 08-02-2011 07:25 PM

مرد هم مرد قدیم!

مرد هم مردهای قدیم! حداکثر برای صفای موهایش روغنی به زلف‌هایش می‌زد و خیلی در قید و بند لباس آن چنانی نبود. فقط برایش مهم بود که پوشیده باشد. حالا از قشر لات‌ها و داش مشتی‌ها بگذاریم، اما زبانم لال آن موقع آستین کوتاه معنا نداشت. اصلا چه معنی داشت مرد لباسی با آستین نصفه بپوشد؟
یا مثلا کجا مد بود که لباس چسبان بپوشد تا مثلا به همه بگوید من ورزشکارم؟ اگر خیلی هیکل درست و درمانی داشت می‌آمد در میدان شهر برای معرکه. آن هم نه با لباس چسبان؛ بلکه لخت! افتخار هم می‌کرد. حالا مد شده که جوانها بروند باشگاه که خوش هیکل بشوند، بعد خودشان را بچسبانند به یک لباس!
آن موقع شلوار لی و جین و کتان و اینها هم که نبود. شلوار پاچه گشاد می‌پوشیدند و کیف دنیا را هم می‌کردند. حالا زبانم لال، رویم به دیوار، مد شده شلوار با فاق کوتاه بپوشند. گلاب به رویتان وقتی هم دولا می‌شوند، نصف کمرشان بزند بیرون. قشنگ است لابد!
نهایت خلاف سنگین مردهای آن زمان هم این بود که دکمه‌های بالای پیراهن‌شان را باز کنند. آن هم برای لات‌ها یا راننده‌ها و شوفرها بود. آنها هم وقتی می‌دیدند خانمی آمده، حیا می‌کردند و خودشان را می‌پوشاندند. حالا چند روز پیش در مترو دیدم پسرک آمده با لباس یقه باز. لباس اصلا یقه ندارد. کم مانده یقه تا ناف بیاید پایین! نمی‌دانم دخترها هم یعنی واقعا خوششان می‌آید از این صحنه؟!
تی شرت کجا بود آن زمان؟ پیراهن بود و عرقگیر! اما الان تی شرت‌هایی می‌پوشند که عرقگیرهای سوراخ آن زمان قشنگتر و پوشیده‌تر از آن هستند. مثلا مدل تی شرت این است که کوتاه باشد. بعد دور کمر شلوارت هم کوتاه باشد، بعد مثلا بدنت پیدا شود. حتما فکر می‌کنند که دختر باخانواده و باکمالات هم می‌گوید به به! عجب پسر خوبی! بروم با او دوست شوم! زهی خیال محال!

http://www.dokhtiran.com/UserFiles/I...me23/looti.jpg

کسی آن زمان پول درست و درمان که نداشت. برای همین لباسها وصله پینه‌ای می‌شد. بعضی هم حتی پول وصله و پینه را هم نداشتند. لباس پاره می‌پوشیدند. گیری هم نداشت. بچه‌ها که عید به عید لباس نو می‌دیدند. وقتی هم می‌پوشیدند با کلی ذوق و شوق می‌پوشیدند. حالا مد شده که بروند چقدر تومان بدهند فقط به خاطر این که مدل لباس این است که پاره است! حاضرم قسم بخورم که دیگر کیف آن زمان را هم ندارند.
غیرت داشتند مردها...
نگاه چپ؟ اصلا نگاه کجا بود که حالا بخواهد چپ یا راست باشد؟ اگر طول نگاهت بیشتر از چند ثانیه روی «ناموس» یک مرد می‌ماند، حداقل مجازاتت یک سیلی در جا بود. حالا اگر شانس می‌آوردی و طرف چاقوکش و بزن بهادر نبود؛ وگرنه دخلت آمده بود. اما چند ثانیه نگاه که سهل است. بیا و با ناموس مرد امروز برو چای بخور. حالا مرد هم برای افه گذاشتن گاه گداری دعوایی هم می‌کند. اما فقط قیافه است. هیچکدامش دغدغه حفاظت از ناموس نیست. غیرت ناموسی نیست. این روزها مردها دلشان برای ناموس‌شان شور نمی‌زند.
مردهای آن موقع یقین داشتند که هر آن چه بر سر ناموس دیگری بیاورند، بر سر ناموس خودشان می‌آید. حواس‌شان جمع بود. اما انگار مردهای امروز اصلا این قاعده را نمی‌دانند. چه برسد به یقین! گرچه احتمالا اگر بلایی هم سر ناموس‌شان بیاید، گیری ندارد. بالاخره دوران، دوران روشنفکری است!
دیدن فیلمها و عکس‌های آنچنانی آن موقع قباحت داشت. یعنی اگر مردی هم می‌خواست دست از پا خطا کند، در هزار پستو این کار را انجام می‌داد. حالا چشمانم روشن باشد که پسر و دختر کنار هم می‌نشینند و فیلم‌های خاک بر سری می‌بینند. چشمم نور افکن اصلا!
وقتی دعوا می‌شد، اگر می‌دیدند زن و بچه ایستاده است، حواس‌شان بود که فحش ناجور ندهند. تا این حد حیا داشتند و عفت کلامشان را مراعات می‌کردند. حالا قربان مردهای امروز بروم! دعوای درست و درمان که نمی‌کنند. خاک بازی می‌کنند بیشتر! سر همان خاک بازی هم تمام جد و آباد طرفشان را جلوی زن و بچه مردم می‌آورند جلوی چشم‌شان، بعد هم ادعا می‌کنند که مرد هستند! فکر می‌کنند البته!
اصلا دعواهایشان هم دعوا بود. مرد اهل دعوا اگر کمتر از 20 جای بدنش چاقو خورده بود، خجالت می‌کشید موقع دعوا لخت شود. حالا الان پسرهای جوان با بدنهای ترگل و ورگل صدایشان که بالا می‌رود، همزمان تی شرت‌های نصفه‌شان هم می‌رود هوا! می‌پرند دعوا می‌کنند؛ مثلا!
اصول دعوا را هم بلد بودند. می‌خواستند کسی را چاقو بزنند، خط می‌انداختند نهایتا! نه این که مثل ماجرایهمینروحانی که اخیرا زدند چشمش را ناقص کردند. دعوا نکردند که پسران ما. مرد بار نیامدند. چون سختی نکشیدند.
بعضی وقتها آرزو می‌کنم با همه خوبی‌هایی که در زمان‌مان داریم و باید هزار هزار بار خدا را شکر کنیم، کاش ارزش‌هایمان برگردد به همان زمان. اصلا کاری کنیم که در دنیا دستمال یزدی مد شود. مد شود که مردها لباس گشاد بپوشند. مثل قدیمها حیا داشته باشند. اینها مد شود. اما وقتی برگردیم، این پادشاه‌های احمق مردنما برنگردند. بروند پی کارشان. چند نفر بیایند که از مردانگی چیزی سرشان بشود.
کاش...

behnam5555 08-02-2011 07:27 PM


لباسهای مردانه در طول تاریخ و عرض جغرافیا

لباس پوشیدن با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و می‌توان آن را از دیدگاه‌های مختلفی از قبیل روانشناسی، اخلاق، اقتصاد، جامعه‌شناسی، مذهب، قانون، تاریخ و جغرافیا مورد مطالعه قرار داد.
لباس یك ابزار فرهنگی است و مانند فرهنگ در درجه اول برای رفع نیازهای بشر به وجود آمده است و مسلما با تغییر این نیازها نیز تغییر كرده است. مثلا زنان قشقایی با دامن بلند و پر چین كه پشت اسب نشستن را برای آنان راحت می‌کند و از تندبادهای خشن آنان را حفظ می‌كند، وقتی در مقام یك كارمند ظاهر می شوند لباسی سبكتر و راحت می‌پوشند. بعد از انقلاب نیز طبق نیاز جامعه پوشش زنان تغییر كرد. پوشش زنان چه چادر باشد و چه مقنعه و مانتو یا حتی شال و روسری، فارغ از اینكه واقعا آن را چگونه به كار می‌برند، چیزی است كه سبك آن بومی‌سازی شده و مطابق فرهنگ ما است. چالشهایی كه وجود دارد در مورد نحوه به كار بردن آن است.
اما در مورد مردان باید گفت در ادارات، اماكن رسمی و شهرهای بزرگ اثری از لباسهای بومی سنتی و اصیل ایرانی دیده نمی‌شود و همان كت و شلواری كه در آمریكا و اروپا به تن می‌كنند در ایران نیز می‌پوشند. در حالی كه در برخی كشورها چون لیبی و پاكستان و افغانستان و برخی كشورهای آفریقایی پوشش‌های اصیل حتی در مراسم سطح بالا و مراودات سیاسی نیز بر تن دولتمردان دیده می‌شود. پس از انقلاب اسلامی نیز تغییر خاص و بارزی در شیوه پوشش مردان دیده نشده است. حتی كم كم لباسهای اندامی برای نشان دادن بهتر حاصل دست رنج جوانان بدنساز نیز در كشور رایج شده است. ورزشكاران نیز با همان لباسهای قبلی به كار خود مشغولند فارغ از اینكه این تصاویر از تلویزیون پخش می‌شود و بینندگانی از هر جنس و هر سن و سال آن را می‌بینند.
با دقتی كه در مورد پوشش زنان در جامعه وجود دارد، بانوان نیز كنجكاو هستند در مورد پوشش مردان و ضرورتها و تاریخچه تحولات آن بدانند. آنچه می‌خوانید تا حدی این كنجكاوی را برطرف می‌كند.

بین‌النهرین، مهد پوشش

شاید اولین بار آدم و حوا بودند كه بعد از خوردن میوه ممنوعه ضرورت پوشش را درك كردند. از این كه بگذریم، می‌بینیم انسان از معدود موجودات ساكن خشكی است كه سرما و گرما را باید با بدن عریان و بدون پر یا پشم تحمل كند. پس پوست حیوانات دیگر، پر پرندگان و الیاف موجود در طبیعت جور این بی‌بضاعتی را می‌كشند.

قدیمی‌ترین آثار صنعت نساجی را می‌توان در آثار به دست آمده از بین‌النهرین یافت. اصطلاح کنکس یا کوناکه kaunakes برای پارچه‌های پشمی در بین‌النهرین رواج داشت و سومریان نیز که پایه و اساس صنعت نساجی‌شان پشم بافی و پشم ریسی بود و مدتها از پوست گوسفند برای تن‌پوش بلند خود استفاده می‌کردند، آنها را کنار گذاشته و کنکس را جایگزین آن نمودند. بر اساس قدیمی‌ترین آثار سومریان کنکس به ظاهر دامنی بود به اندازه طول بدن. مردان بین‌النهرین تن پوش را در خلاف جهت حرکت عقربه‌های ساعت و زنان‌شان در جهت عقربه‌های ساعت به دور بدنشان می‌پیچیدند.
فرانسویان ضمن حفاریهای شوش، لوحه‌ای را کشف كردند كه در آن شرح پیروزی نارام‌سین و سپاهیان او بر لولوبی‌ها، یکی از اقوام ساکن کوهستانهای مغرب ایران، نقش شده است. در این لوحه نارام‌سین دامنی کوتاه بر تن دارد و سایرین یعنی سپاهیانش دارای دامنی بلند هستند و حامل سلاح‌ها و بیرق می‌باشند.
در کاوشهای سال 1902 میلادی، لوح سنگی قانون نامه حمورابی موسس سلسله بابلیان به دست آمده است. تن‌پوش شمش خداوند آفتاب در بالا تنه چسبان و ساده طراحی شده و در قسمت کمر به پایین از چندین دامن (شش دامن) که بر روی هم پوشیده شده تشکیل شده است. پوشش سر او نیز کلاه شاخدار مخصوص خدایان (در آن زمان) است. تن پوش حمورابی ساده‌تر و از یک دامن بلند چین‌دار که تا قوزک پا می‌رسد تشکیل یافته است. او کلاه مدوری بر سر دارد و پارچه نرمی که برای تن پوش به ویژه در بالاتنه به کار رفته عضلات و برجستگیهای بدن را بیشتر می‌نمایاند.
به گفته تاریخ تمدن ویل دورانت در مورد تن پوش بابلیان، لباس معمولی زن و مرد میان‌بندی از کتان سفید بود که تا نزدیک دو پا را می‌پوشاند و مردان بر این لباس مشترک قبا و عبایی می‌افزودند. مردان در دوره حمورابی عمامه به سر می‌گذاشتند و عمامه را در لوح سنگی حمورابی می‌توان تشخیص داد.
«از دوران شکوهمندی سلطنت سناخریب، آشوربانی پال و سارگون دوم نقوش برجسته‌ای پیدا شده که در موزه بریتانیا نگاهداری می‌شود؛ تعدادی از آنها دارای پوشش آشوری هستند که آستین یکسره کوتاه از جنس پشم یا کتان بوده و حالتی گشاد و آزاد داشته و دارای چین‌ها و تاهایی بوده است؛ و دیگر، شالی حاشیه‌دار بود که در اندازه‌های بزرگ و کوچک بر روی کندیس انداخته می شد.»
پوشش را می‌توان در چهار دوره دسته‌بندی كرد كه این چهار دوره تغییرات پوشش زنان و مردان را در بر می‌گیرد؛ هر چند استثناهایی نیز وجود داشته است.


لباس از همیشه تا امروز

دوره اول:
لباس در واقع از پیچیدن پارچه به دور بدن تشکیل می‌شد. لباسهای شانتی (Shenti) مصری که به صورت لنگ به دور کمر می‌پیچیدند، هیماسیون (Himation) یونانی که به صورت چادر شب استفاده می‌شد و پارنیو (Poreco) تاهیتی نیز که یک تکه پارچه به صورت لنگ بود، نمونه لباسهای این دوره هستند.

دوره دوم:
لباسهای دوخته یک پارچه از یک تکه پوست یا پارچه تشکیل می‌شد که این نوع لباس در وسط به صورت یک حلقه باز شده و از یک طرف بدن گذشته و بر روی شانه در طرف دیگر بدن قرار می‌گرفت؛ مانند پانچو (Poncho) و کفتان (Caftan) اسپانیایی.

دوره سوم:

در این دوره، لباسهای پوستی بیشتر مورد استفاده قرار می‌گرفت و به این صورت بود که این لباس به وسیله یک بند یا نوار چرمی به پا وصل می‌شد. این لباس در طول زمان تغییراتی بسیار کرد و به شلوار چادرنشینان و اسب سواران صحرانشین، چابک سواران و لباسهای پوستی اسکیموها تبدیل شد.

دوران تجدد:
لباسهای این دوره از ترکیب لباسهای سه دوره قبل به وجود آمد. در حالی که لباسهای این سه دوره هیچ کدام جانشین دیگری نبود و در طول زمان بر هم منطبق شدند. ولی در نقاط مختلف جهان از قدیمی‌ترین روزگاران به وسیله افراد مختلف، شباهتهایی در آنها به وجود آمده است.

تفاوت كاربردی لباسهای زن و مرد
در تمامی اعصار لباس زن با مرد تفاوتهایی داشته است و اغلب زنان لباسهایی محافظتر و پوشیده‌تر داشتند، زیرا در قبایل جنس آسیب‌پذیرتر و در معرض تهاجم به حساب می‌آمدند و باید آنها را مخفی نگه می‌داشتند.
اما لباسهای مردان خصوصا در مواقع خاص یا برهنه‌تر می‌شد تا با نشان دادن اندام مردانه و ورزیده دشمن یا رقیب را بترساند و یا مثل كاربرد پشم گربه كه در مواقع دعوا آن را پوش می‌دهد تا درشت‌تر و ترسناكتر جلوه كند، در لباسهای رزم یا لباس رییس قبیله از پوست حیوانات درنده و بزرگترین شكار شخص یا زره‌های بزرگ و پوشش‌هایی كه اندام را درشت‌تر از آنچه بود جلوه می‌داد استفاده می‌كردند.
نمونه بارز برهنگی مردان برای نمایش بدن در اولین دوره مسابقاتی كه در یونان و كوه المپ برپا شد و شركت كنندگان باید برهنه مسابقه می‌دادند ثبت شده است. در این برنامه‌ها حضور بانوان موكدا ممنوع بود. در مواقع دیگر نمایش بدن و عضلات مردان در مواقع غیركاربردی مشاهده نمی‌شد. مثلا مردانی كه كشاورز بودند یا دامداری می‌كردند و در كار رزم نبودند معمولا پوشیده‌تر و متفاوت لباس می‌پوشیدند.

پوشاک و آب و هوا
تغییرات اقلیمی یکی از عوامل مهم بروز تمدن، اختراعات و ابتکارات بشر است. برهنگی مردمان منطقه حاره كه رنگیزه‌های پوست تیره‌شان آنان را از آسیب آفتاب در امان می‌داشت از همین عامل بر می‌خیزد. زیرا آنان به علت شرایط آب و هوایی خاص، دیرتر متوجه ضرورت استفاده از لباس شده‌اند.
مردان منطقه سردسیر پوست برتن می‌كردند و گوناگونی كمتری در لباس داشتند؛ اما انسانهایی که در مناطق معتدل زندگی می‌کردند به علت تغییر هوا در فصول مختلف، مجبور به استفاده از لباس مناسب همان فصل بوده‌اند و بیشترین تنوع پوشش در این منطقه‌ها دیده می‌شود. آب و هوای اروپا و آسیا به علت سردی و گرمی آن، سهم مهمی در تحول لباس در مناطق بین‌النهرین و ایران داشته است. به طور مثال، لباس مردم هند هنوز به صورت دراپه باقیمانده و تغییر و تحول خاصی در آن به وجود نیامده است.



اکنون ساعت 05:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)