تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم |
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است |
تا توانی دلی به دست آورد
که دل شکستن هنر نمی باشد |
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت
حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را |
از پی آن گل نو رسته دل ما یارب
خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش |
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
نرگس او که طبیب دل بیمار من است |
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم |
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است |
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
اکنون ساعت 03:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)