شب عید است و یار از من چغندر پخته میخواهد
گمانش میرسد من گنج قارون زیر سر دارم م |
|
روز دیوان قیامت که منازل بخشند |
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت |
شراب خانگی ام بس می مغانه بیار |
سایه تا باز گرفتی زچمن مرغ چمن |
کوفته شد سینه مجروح من |
لبش میبوسد و خون میخورد جام |
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میپیچد در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی ی |
یادباد آن که چو آغاز سخن میکردی
با تو صد زمزمه در زیر زبان بود مرا.... چ |
اکنون ساعت 03:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)