پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 08-03-2011 10:56 AM


پاسخ ماندگار اخوان ثالث به فروغ فرخزاد :

فروغ فرخزاد شعری دارد و آن این است «تنها صداست که می ماند» این شعر فروغ فرخزاد توسط مهدی اخوان ثالث پاسخ داده شد این گونه که «تنها خداست که می ماند» که یکی از آثار ماندگار ادب توحیدی معاصر است.

http://www.ayandenews.com/storage/im...di_akhavan.jpg

مرتضی امیری اسفندقه، شاعر و دبیر علمی انجمن ادبی «امین» بهترین نمونه شعر توحیدی معاصر در قالب کلاسیک را سروده اخوان ثالث معرفی کرد.

به گزارش آینده؛ او که مسوولیت برپایی نخستین کنگره شعر توحیدی کشور را به عهده دارد،در سرای اهل قلم گفت: فروغ فرخزاد شعری دارد و آن این است «تنها صداست که می ماند» این شعر فروغ فرخزاد توسط مهدی اخوان ثالث پاسخ داده شد این گونه که «تنها خداست که می ماند» که یکی از آثار ماندگار ادب توحیدی معاصر است.

این شاعر کشورمان افزود: هیچ دوره ای در ادبیات فارسی نمی توان یافت که در آن نام و یادی از خداوند در ادبیات دیده نشود از فردوسی گرفته تا امروز همواره یاد و نام خدا در آثار شاعران حضوری پررنگ داشته است.


صداست که می ماند - فروغ فرخزاد

تنها صداست که می ماند
چه می تواند باشد مرداب
چه می تواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فاسد
افکار سردخانه را جنازه های باد کرده رقم می زنند .
نامرد ، در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان کرده است
و سوسک ....آه
وقتی که سوسک سخن می گوید .
چرا توقف کنم؟
همکاری حروف سربی بیهوده ست .
همکاری حروف سربی
اندیشه ی حقیر را نجات خواهد داد .
من از لاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم میکند
پرنده ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را بخاطر
بسپارم

تنها صداست که می ماند

چرا توقف کنم،چرا؟
پرنده ها به ستوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت : فواره وار
و در حدود بینش
سیاره های نورانی میچرخند
زمین در ارتفاع به تکرار میرسد
و چاههای هوایی
به نقب های رابطه تبدیل میشوند
و روز وسعتی است
که در مخیله ی تنگ کرم روزنامه نمیگنجد
چرا توقف کنم؟
راه از میان مویرگ های حیات می گذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلول های فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که ذوب ذره های زمان خواهد شد
چرا توقف کنم؟


مرحوم استاد اخوان ثالث در جواب و یا در راستای شعر معروف مرحوم فروغ فرخزاد و دو سال پس از مرگ وی، تنها خداست که می ماند را با نثری خاص سرود.

صدا؟ یا خدا؟ - مهدی اخوان ثالث

گاه از خیال و خلوت ِخود پرسم
کآن چیست، یا چه هاست که می ماند؟

از کائنات حسی و عقلی چیست
گیرم دروغ و راست که می ماند؟

وز اَمر و خلق ِ عالم و آدم چیست
کآن نز در ِ فناست که می ماند؟

ز اجرام ِ چرخ ، روشن اگر ، تاریک
تا چند و چند تاست که می ماند؟

از جنبش و سکون، که دو آیین است
تا خود چه مقتضاست که می ماند؟

وز آن سه روح ِ مادر، آیا حس
یا نطق یا نماست که می ماند؟

چار اُسطُقُس و شش جهت ونُه بام
ز ایشان امان کراست که می ماند؟

آیات روشنایی و زیبایی،
یا زشتی و دجاست که می ماند؟

شب، با خیام ِ ظلمت ِ صد تویش
یا روز و روشناست که می ماند؟

ارواح آبها و زلالیها
یا غلظت و غظاست که می ماند؟

زاغ ِ پلید و خاک ِ سیه ، یا آنک
سیمرغ و کیمیاست که می ماند؟

سنگ و سفال ِ تیره دل و سفله
یا درّ ِ پر بهاست که می ماند؟

روح ِ گل و روایح ِ جان پرور
یا سیر و گندناست که می ماند؟

دیهور ، آن قدیم بلند ، آن سر
یا خاک ِ زیر ِ پاست که می ماند ؟

از آدمی ، که ماهگل ِ هستی ست
خود چیست، در چه جاست که می ماند؟

زین شاهکار ِ خلق، کدامین امر
شایسته ی بقاست که می ماند؟

از جاری و ز پاری و پیراری اش
آیا چه ماجراست که می ماند؟

گند ِ وقیح و رذل ِ وقاحت، یاک
عطر ِ گل ِ حیاست که می ماند؟

یکرنگی و فروتنی و پاکی
یا کبر، یا ریاست که می ماند؟

رنج ِ گدا و ناله و نفرینش
یا عیش ِ پادشاست که می ماند؟

از نطفه هاش، نسل ِ شبق ، و الماس
یا لعل و کهرباست که می ماند؟

وز گندبانش، چین و ختن، یا هند
یا روم، یا ختاست که می ماند؟

آباد بوم ، شهر ِ گل آذین ، یاک
ویرانه روستاست که می ماند؟

از یادگارهای عزیزش چیست ؟
و آن کرد و گفت و خواست که می ماند؟

شعرش ، صدا و سایه ی روحش، آن
بر ذات ِ او گواست که می ماند؟

یا آن تغنیّ ِ غم و تنهایی اش
آن شور و آن نواست که می ماند؟

ز آن نقشها که بست، کدامین نقش
بر لوح ِ اقتضاست که می ماند؟

وز آن کتیبه های کتب ، کآراست
گفتن یکی سزاست که می ماند؟

در غربت ِ وجود، سلامی گرم
از یار آشناست که می ماند؟

این آتش ِ نجیبِ سعادت، عشق
این اوجِ اوجهاست که می ماند؟

این روح را بلند ترین پرواز
در ذروه ی علاست که می ماند؟

یا خشم و کین و نفرت و بیدادی
یا حیلت و دغاست که می ماند؟

***

گفت آن عزیز و آرزویی زیباست
(( تنها صدا، صداست که ماند ))

این آرزوست، آرزوی ماندن
وانگاه ادعاست که می ماند

آیا صدا ، تپیدن ِ موجی چند
در پرده ی هواست که می ماند؟

آن چند لرزه ی گم و گور، آن محو
در بیکران فضاست که می ماند ؟

هر موج کاوفتد به هوا، یا خود
تنها صدای ماست که می ماند؟

امواج سفلگی هم، یا تنها
امواج ِ اعتلاست که می ماند؟

گیرم که که ماند ، تازه خود این ، دردا
درد است، نی دواست که می ماند.

از کوه مرغ ِ روح و تنی چونان
این کاهپر رواست که می ماند؟

خورشید میرد _این عظمت_ وز او
این ذره، این هباست که می ماند؟

این هرزه لرزه های پریشانگرد
چون است؟ یا چراست که می ماند؟

و آیا پس از هزار هزاران سال
کس پرسد این که راست که می ماند؟

باز آفرین ِ جان و جمال ِ ما،
یا چیزکی جداست که می ماند؟

گویند روح ماند، یا شاید
ارواح پارساست که می ماند؟

شاید صدای روح ، صدای دل
وآن شعله ی ذکاست که می ماند؟

گیرم که مانْد _فرض و خیال_ اما
با کیست، یا کجاست که می ماند؟

روحی جماد و بی حرکت، یا آنک
در نشو و ارتقاست که می ماند؟

ماندن چه سود، بی تپش و تابش
سنگ است؟ یا گیاست که می ماند؟

دیهور گفت : هیچ نمانَد، هیچ
وین آرزو خطاست که می ماند.

جز خود نخواهد ((او)) _ چه کنم _ وانگاه
ماشاء و ما یشاست که می ماند؟

قُدُّوسْ دوسْ، هل لَلَه لو، گویا
تنها خدا، خداست که می ماند




behnam5555 08-03-2011 10:59 AM


علم بهتر است یا ثروت؟ :

جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
-یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
-علی در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید :
یا اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!
مرد که آخر:جمعیت ایستاده بود پرسید:
-علم بهتر است یا ثروت؟
-علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.


نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
- در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد،
-و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یاثروت؟
-حضرت‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.
-نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.
-حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
-با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.
مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
-امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود، گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.
-در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید،
-که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که…
-نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
گاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت:
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.


behnam5555 08-03-2011 11:02 AM


شعر طنز: دکتر بازی

اسماعیل امینی

http://www.ayandenews.com/storage/im...201037cb-7.JPG

خاک ایران یکسر از دکتر پر است
هرکه دکتر نیست نانش آجر است
ملک ایران سرزمین دکتران
این‌قدر دکتر نباشد در جهان
شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دک
کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دک


عابران هر خیابان دکترند
دانه‌های برف و باران دکترند
هم وزیران هم مدیران دکترند
بیشتر از نصف ایران دکترند
هرکه پستی دارد اینجا دکتر است
دیپلم ردی‌ست، اما دکتر است

هرکه شد محبوب از ما بهتران
هرکه شد منصوب بالا دکتر است
هرکه رد شد از در دانشکده
یا گرفته دکتری، یا دکتر است
شعر نو مدیون دکترها بوَد
تو ندانستی که نیما دکتر است؟



شاعر تیتراژهامان دکتر است
مجری اخبار سیما دکتر است
آن‌که مثل آفتاب نیمه‌شب
سر زد از صندوق آرا دکتر است
شاد باش ای دکتر آرای ما
دکترای جمله دانش‌های ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما
دکترایت نخوت و ناموس ما
در جهانی که پر است از نابغه
دکتری چندان ندارد سابقه
بی‌سبب افسرده‌ای، غم می‌خوری
سرزمین ماست مهد دکتری

خط‌مان وقتی شبیه میخ بود
ای‌بسا دکتر در آن تاریخ بود
این‌همه آدم که در عالم نبود
آدمی کم بود و دکتر کم نبود
من نگویم، شاعران فرموده‌اند
رخش و رستم هردو دکتر بوده‌اند

گرچه باشد قصه‌ها پشت سرش
دکتری دارند ملا و خرش
شاعران از رودکی تا عنصری
بی‌گمان دارند هریک دکتری
شعله‌های عشق چون گر می‌گرفت
آتشی در خیل دکتر می‌گرفت

عشق با دکتر نظامی قصه‌گو
عشق با دکتر سنایی رازجو
عارف شوریده دکتر مولوی
نام پایان‌نامه او مثنوی
حافظ و سعدی و خواجو دکترند
سروقدان لب جو دکترند
وحشی و اهلی و صائب دکترند
تاجر و دهقان و کاسب دکترند

عالمان را خود حدیثی دیگر است
حجت‌الاسلام دکتر بهتر است
بحث‌های جعل مدرک نان‌بری‌ست
بهترین سرگرمی ما دکتری‌ست
عده‌ای مشغول دکترسازی‌اند
عده‌ای سرگرم دکتر‌بازی‌اند


منبع: دفتر طنز حوزه هنری



behnam5555 08-03-2011 11:05 AM


بزرگی

فواره به آبشار گفت: «تو خیلی بدبختی! همش در حال سقوطی! از من یاد بگیر. من به جای سقوط همیشه صعود می کنم!»
آبشار جواب داد: «آخرش که چی؟ هر چقدر هم که بالا بری، باز هم سقوط می کنی. اما در عوض من خیلی قوی تر از تو هستم!»
چشمه که از آنجا رد می شد، گفت: «چرا بی خودی دعوا می کنید!؟ با من همراه بشید، می خوام یه چیزی رو بهتون نشون بدم.»
فواره و آبشار به چشمه ملحق شدند و چشمه آن دو را به دریا رساند. وقتی آنها به دریا رسیدند، احساس کردند چقدر ناتوان و کوچک اند!
چشمه به آنها گفت:


«یادتون باشه، اونهایی که کوچک هستند، برای اینکه خودشون رو بزرگ جلوه بدهند، از خودشون تعریف می کنند. ولی اونهایی که مثل دریا بزرگند، احتیاجی به تعریف ندارند. بزرگی رو می شه توی اونها دید.»


behnam5555 08-03-2011 11:08 AM


حکمت روزگار :

اسمش فلمینگ بود . کشاورز اسکاتلندی فقیری بود. یک روز که برای تهیه معیشت خانواده بیرون رفت، صدای فریاد کمکی شنید که از باتلاق نزدیک خانه می آمد. وسایلشو انداخت و به سمت باتلاق دوید.اونجا ، پسر وحشتزده ای رو دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست. فلمینگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد.
روز بعد، یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد.نجیب زاده ای با لباسهای فاخر از کالسکه بیرون آمد و گفت پدر پسری هست که فلمینگ نجاتش داد.
نجیب زاده گفت: می خواهم ازتوتشکر کنم، شما زندگی پسرم را نجات دادید.
کشاورز اسکاتلندی گفت: برای کاری که انجام دادم چیزی نمی خوام و پیشنهادش رو رد کرد.
در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعیتی بیرون اومد. نجیب زاده پرسید: این پسر شماست؟ کشاورز با غرور جواب داد بله." من پیشنهادی دارم.اجازه بدین پسرتون رو با خودم ببرم و تحصیلات خوب یادش بدم.اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآینده مردی میشه که میتونین بهش افتخار کنین" و کشاورز قبول کرد.
بعدها، پسر فلمینگ کشاورز، از مدرسه پزشکی سنت ماری لندن فارغ التحصیل شد و در سراسر جهان به:


الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین

معروف شد.
سالها بعد ، پسر مرد نجیب زاده دچار بیماری ذات الریه شد.

چه چیزی نجاتش داد؟ پنی سیلین.


اسم پسر نجیب زاده چه بود؟

وینستون چرچیل




behnam5555 08-03-2011 11:11 AM



باز دلم آمده در پیچ و تاب :
.

علامه حسن زاده آملی


باز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب ینقلب انقلاب


همچو گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطراب


آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب یلتهب التهاب


نور خدایست که در شرق و غرب
انشعب ینشعب انشعاب


آب حیاتست که در جزء و کل
انسحب ینسحب انسحاب


شک که دل موهبت عشق را
اتهب یتهب اتهاب


از سر شوق است که اشک بصر
انحلب ینحلب انحلاب


صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب یحتجب احتجاب


سر قدر از دل بى قدر دون
اغترب یغترب اغتراب


آمُلیا موعد پیک اجل
اقترب یقترب اقتراب




behnam5555 08-03-2011 03:03 PM



آثار بهار از نظر کمیت بی شمارند و به لحاظ درون مایه طیف گسترده ای را در بر می گیرند. آن شاعر پژوهشگر و کنجکاو، به مدت
پنجاه سال در صحنه ی سیاست، ادب وهنر، روزنامه نگاری، تدریس در دانشگاه، حضوری فعالانه داشت وازبرای نسلهای بعد ازخود میراثی گرانقدر از نظم و نثر باقی گزارد.
پاره ای از آثار او به زمان زندگانی اش به صورت کتاب و مقاله، وشعرمنتشر شد. پاره ای دیگر، پس از درگذشت او به وسیله ی باز ماندگان وعلاقمندان گردآوری گردید و به چاپ رسید. کتابشناسی اثار بهارکه در این بخش ارائه می گردد، برپایه ی نوع ارائه و چاپ آثار( کتاب، تصحیحاتی که از متون قدیم بعمل آورده ،ترجمه، رمان، نمایش نامه،مقاله، مقدمه، سخنرانیها ....) طبقه بندی شده است.
در تنظیم کتابشناسی آثار، ازمآخذ زیر استفاده شده است:
- بهار و ادب فارسی، محمدگلبن، تهران، (1355)جلد یک و دو
- فهرست کتابهای چاپی فارسی، خانبابا مشار، تهران، 1352
- فهرست مقالات فارسی، ایرج افشار،1(1340)،2(1348)؛3(1355)؛4(1369)؛5(1374)
- فهرست مقالات مطبوعات پیرامون شعر، پروین دلپسند مقدم، تهران، 1371
- فهرست موضوعی مجله ی یغما، شیرین معراجی، تهران، 1374
- ارج نامه ی بهار، به کوشش علی میر انصاری،تهران میراث مکتوب، 1365

1- کتاب

- «احوال فردوسی »، اصفهان،(1313)
ـ« تاریخ تطور شعر فارسی» ، مشهد، ( 1334) : 128 صفحه
ـ« تاریخ مختصر احزاب سیاسی»، تهران،(1357) : جلد یکم 381 صفحه؛ جلد دوم 417 صفحه.
ـ «چهارخطابه»،( شعر، مثنوی در مدح و اندرز به رضاشاه) تهران، (1305) 20 صفحه.
ـ «دستور پنج استاد» ، [همراه با عبدالعظیم قریب، بدیع الزمان فروزانفر، غلامرضا رشید یاسمی، جلال الدین همائی ]، تهران (1329): جلد یکم 150 صفحه ؛2 جلد دوم 139 ص
-« دیوان اشعار» ،تهران (1335)، به کوشش محمد ملک زاده، انتشارات امیرکبیر، در دوجلد
-« دیوان اشعار» به کوشش مهرداد بهار، تهران ، انتشارات توس،1365در دو جلد.
ـ« دیوان اشعار» به کوشش چهرزاد بهار، تهران(1380) ،انتشارات توس در دو جلد.
- «زندگانی مانی» ،تهران (1313): 50 صفحه
ـ« سبک شناسی»، تهران (1337)، در سه جلد. یکم 467، دو432،سه439 ص
ـ «شعر در ایران» تهران (1333): 84 صفحه
-« قبر امام رضا»( مفقود)
- «فردوسی نامه» ، مجموعه ی مقالات ، به کوشش محمد گلبن، تهران،1345،مرکز نشر سپهر.این کتاب شامل بخش های زیر است:
قبر فردوسی، ص 9 -17،
فردوسی،" قصیده " ص7 -21،
شرح حال فردوسی از روی شاهنامه،ص 21 -80
آفرین فردوسی، "قصیده"ص 80-89
فردوسی بزرگترین شاعر ایران است،ص 89-96
خط و زبان پهلوی در عصر فردوسی،ص 96-136
کل الصید فی جوف الفرا " قصیده" ص 136- 141
ترجمه ی شعر درینک واترشاعر انگلیسی،ص 141-145
فلسفه ی فردوسی، ص145-158
نقش فردوسی "مثنوی "ص158- 159
شعرهای دخیل و تصحیف ها در شاهنامه،ص 159-169
مجسمه ی فردوسی، "قصیده "ص 169-171

ـ« یادگار زریران» ، تهران (1312)

2- تصحیح
ـ «تاریخ بلعمی»، ابو علی محمدبن محمد بلعمی، به کوشش محمد پروین گنابادی، تهران، (1341)
ـ« تاریخ سیستان»، تهران، (1314): 486 صفحه
ـ «رساله ی نفس، ترجمه ی بابا افضل مرقی»، تهران(1316)
ـ «شاهنامه ی فردوسی»، به کوشش علی میر انصاری، تهران، 1380
ـ «مجمل التواریخ و القصص»، تهران، (1318): 567ص
ـ «منتخب جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی» ، تهران ( 1324): 322 ص

3- ترجمه
ـ «ترجمه ی چند متن پهلوی»، به کوشش محمد گلبن، تهران 1347مرکز نشر سپهر. این کتاب شامل بخشهای زیر است:
شعر پهلوی ( منظومه ی درخت آسوریک) ص1-9
گزارش شترنگ و نهادن وینردشیر،ص 10-17
ارمغان بهار ( اندرزهای آذرپاد مهرسپندان )، ص18-53
داروی خرسندی، ص54
یادگار زریران یا شاهنامه گشتاسپ،ص55-79
سرود کرکوی ،ص80
یک قصیده ی پهلوی،( درآمدن شه بهرام ورجاوند)، ص81-90
ماه فروردین روز خورداد، ص95-91
داستان ریدک خوش آرزو(خسرو کواتان و ریدک)ص،96-104
چیدک اندرز فریود کیشان،ص 105- 106
اندرز خسرو کواتان )قبادان)،ص 107-109
افسون گزندگان و قطعات پهلوی،ص 110-112
اندرز بهزاد فرخ فیروز،ص113-114

ـ « قطف الزهور فی تاریخ الدهور»، به کوشش علی میر انصاری، نشر میراث مکتوب، تهران، 1358

4- رمان
« نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید»، روزنامه ی ایران، (1297):101/1
5- نمایش نامه
«تربیت نا اهل» ، نشریه ی فرهنگ خراسان س2(1337): 4-5/37-47


6-مقاله
- «آخرین علاج» ، ایران (1297): سال دوم شماره ی288، ص1
- «آدم کش» نوبهار،( 1301):4/53
- -« آذربایجان»، ایران،( 1299): 107/1
- « آرمان ملی»، داریا( 1323):34/4
- «آزادی عقیده»، آسیای وسطی (1301): 60-61/1-3
- «ازادی عقیده» نوبهار، (1296) : 106/1؛107/1؛108/1-2
- «آسیا بیدار شو» نوبهار،(1332):2/1-2
- « آقا سید محمدکاظم یزدی»،ایران،(1298):101/1-2
- «آمال ملی» نوبهار،(1296): 90/1-2؛92/1-2؛93/1-2
- «آه روح من سنگین می شود»، نوبهار،(1333):53/2-3
- «آه قلم من»، نوبهار،(1333):11/2-3
- « آیا حقیقت در انسان عارضی است»، نوبهار، (1333):58/2-3
- «ابناء انقلاب»، ایران،(1298) ،79/1
- «اباختر» ،باختر(1312):1/361-362
- « اجتماعیون و اشتراکیون»، نوبهار، (1301):6/3
- « احیای اداره ی ژاندارمری»، ایران، ( 1298): نوبهار200/1
- «اخلاق را دریابید»، مهر ایران، ( 1320):7/1
- «ادبیات ایران»،نوبهار(1322):33
- « ادبیات هندی»، مهر(1315):110-115، 217-223 541-547
- « ارمغان بهار»، مهر،2(1313): 4/317-324؛ 723-729؛ 818- 825
- « از آن طرف راه نیست»، نوبهار،(1321):17/.....
- «استبداد یا روح قانون»، زبان آزاد،(1296):1/1
- « استدعای من»، مهر ایران،(1321):145/1
- « استعمار»، نوبهار(1322):850/1
- «اشتباه بزرگ»، نوبهار(1332)68/1-2
- «اشعارمنثوره»، نوبهار،(1301):4/......
- «اصطلاحات»، ایران، (1297):35/1
- «اعیان»، نوبهار،(1328):4/1-2
- « افکار عمومی زیر قلم ماهاست»، نوبهار،(1322):67/1
- « اقسام کلاها»، نوبهار(1333)،77/2-3
- «الفاظ و معانی در شعر قدیم» ، دانشکده، (حوت 1297):10/511-514
- « التنبیه علی حروف التصحیف»، تهران، (1309):3/101-110
- « الکولیک،استحثاث قریحه»، دانشکده،(1298):11/588-593
- «امتیازفصلی»، نوبهار،(1322)43/......
- «امیرالدین مسعود مهندس نخجوانی»، ارمغان،11(1309):1/12-14
- «امیل زولا»دانشکده، (1297)10/534-541
- «انتحار، مباحث اجتماعی و فلسفی»، ایران،(1297):69/1- 2؛34/1
- «انتحار یا آنارشی» ، ایران،(1298):22/1؛ 24/1 ؛ 33/1 ، 34/1
- «انتخابات »، ایران، (1297):22/1
- « انتظار» ایران،(1299): 125/1
- «انتقاد بر انتقاد اقبال آشتیانی» ، دانشکده، (1298):11-12/588
- « انتقاد بهار»، روزنامه ی اقتصاد، ( 1301):63/1
- «انتقاد در اطراف مرام ما»، دانشکده،(1297):3/115-124
- «انتقادلفظی در مقاله ی شیر و خورشید»، آرمان،(1309):2/51
- « اندر آن مملکت از در بدری نیست نشان» ، روزنامه ی مردم،(1324):90
- « اندرز»، سخن، (1345):دوره ی شانزدهم ،ص 439
- «انگلیس و آلمان در آفریقا»، ایران(1297):57/1
- « اهمیت آموزگار»، نوبهار،(1322):73/1
- « ایران به کجا می رود»، نوبهار،(1333):57/1
- « ایران زنده است» ، نوبهار،( 1321):39/.....
- این را بخوانید، نوبهار،( 1333):30/2-3
- « ای وطن»، نوبهار،(1328):14/1-2
- «باختر به معنی شمال است» ،باختر، (1312):1/67-74
- «بازگشت ادبی»، ارمغان،13(1311):7/441-448
- « بازیهای ایرانی» ، تعلیم و تربیت،4(1313):11/641-647؛12/711-718
- «باید خوب شد» ، ایران،(1297):49/1
- «بحث و انتقاد در اطراف شعر سعدی» ، طوفان هفتگی،(1307):13/2
- « بخشش و بخشایش بحث لغوی» ، مهر ایران،(1321):242/1
- « بد تر نیست بر سری»، ارمغان، 12(1310):11/785-791
- «برای خلاصی وطن چه باید کرد»، نوبهار، (1329): 22/1-2
- « برگ زرد»، زبان آزاد،(1321):238/1
- « بزه و بزهکاری» مهر ایران ،( 1321):238/1
- « بهرام گور» ، نوبهار(1321): 33/1
- «به له و بر علیه آقای خراسانی »، دانش، 1(1328):5/246-297
- « به مناسبت حوادث اخیر» ، ایران ، (1297):19/1
- «به مناسبت یادبود دکتر محمد اقبال »،جهان نو ، 4(1329): 5/89 و 115
- « به من گوش دهید»، نو بهار، (1296):67/1
- « پاسخ به انتقاد عباس اقبال آشتیانی» ، دانشکده، (1297): 9/497-504
- « پالش و پالایش»، مهر ایران، (1321):25/1
- « پایان یک خستگی» ، ایران، (1299):145/1
- « پیری و جوانی» ، نو بهار،(1297):41/2-3
- « تاریخچه ی اکثریت در مجلس چهارم» ، نو بهارهفتگی ،(1301):9/301
- « تاریخچه و جمعیت بلژیک»، نوبهار، ( 1332):66-73
- « تاریخ کهنه می شود ولی محو نمی گردد» ، نو بهارهفتگی،(1333):62/2
- « تا کی حرف»، نو بهارهفتگی ، (1296):99/1
- « تأثیر محیط بر ادبیات »، دانشکده ،(1297):4و5/171-178
- « تبعیدشدگان اخیر»، ایران(1298):180/1-3
- « تجدید عهد استبداد»، نوبهار،(1332):28/1-2
- «تحقیق ادبی، ریشه ی زبان فارسی»، دانشکده،(1298):11-12/567-570
- « تحقیق در لغت پادوپد»، مهر3(1314):6/549-554
- « تذهیب و نقاشی»،طوفان هفتگی،(1307):9
- « تربیت نا اهل»، دانشکده(1316):5/38و39
- «ترجمان البلاغه»، دانش (1328):5/246-250؛12/598-603
- « ترجمان البلاغه»، یغما،2(1328):7/294-300؛8/339-354؛9/401-404
- «ترجمه ی تاریخ طبری»، نامه ی تمدن ، 1(1310):5-6/132*145
- «ترک امتعه ی روس یا مبارزه ی مستقیم»، نوبهار،(1329):30/1
- « ترکستان جدید وقدیم»، نوبهار،(1332):52/1-2
- «تسلیت تیره بختان»،نوبهارهفتگی،(1301):17/257
- « تشخیص خوبی و بدی در ایران»، نوبهار هفتگی،(1333): 60/1
- «تشکیل فرق سیاسی»، نوبهار ، (1329):1/ص1-2
- « تطورات زبان پارسی » ،باختر2(1313):4-5/ص246-249
- «تعلیم زبان پارسی » ، آموزش و پرورش،9(1318):7-8/9-12
- « تعلیم زبان فارسی»، تعلیم و تربیت،8(1317):3-4/1-8
- ـ« تغییر خط فارسی از دیدگاه ملک الشعراء بهار»، نگین،3(1347):36/11
- « تفرج ادبی پاسخ به منتقدین مجله ی دانشکده»، ایران، (1297):1/40
- « تفکرات من»، ایران،(1298):50/1-2
- تقریظی بر تاریخ ادبیات- رشید یاسمی)، مهر(1316): 8/767
- «تماشای موجودات "قورباغه"» ، نوبهار هفتگی،(1301):201/1
- « تمدن قدیم- تمدن جدید»، ایران،(1297):59/1-2؛ 61/1؛ 66/1؛ 67/1
- «تمنی و استدعا»، مهر ایران،(1321): 201/1
- «تنقید یعنی چه و چگونه باید تنقید کرد»، نوبهار هفتگی،(1333): 182/1
- « تنها اثر از ایران قدیم یا نوروز» ، نوبهار هفتگی،(1333):182/1
- «تود و بید»، نامه ی تمدن،1(1310):7-8/197-200
- « تهران باید اصلاح شود»، ایران،(1297):54/1
- «جشن مشروطیت ایران»، ایران،(1297):67/1
- «جوانمردان جمعیت»، مهر ایران، (1320)، 33/1و3
- «جوانمردی، رساله»، مهر ایران ، (1320):22/1
- « چگونگی اخراج آخرین ولیعهد از ایران» ، خواندنی های قرن،(1365):130-153
- «چنانکه – چنانچه، بحث لغوی»، نوبهار،(1322):42/......
- «چهار خطابه از آثار ملک الشعراء بهار در ستایش رضاشاه پهلوی»،یغما، 8(1334):1/5-10
- «چهار دختر»، دانشکده ( 1297):45-48
- «چین و ایران»، ایران،(1297):60/1
- «حریق»،ایران، (1297):9/1
- « حریق خصوصی- حریق عمومی در باره ی مالیه ی ایران»، ایران، (1297):70/1
- «حزب دموکرات آذربایجان»، نبرد(1325):123/1و4
- « حزب مساوات چیست و چه می گوید»، نو بهار (1296): 86/1
- « حسن اداره سوء اداره»، نوبهار(1322):33/.....
- « حقایق نا گوار»، ایران(1296): 19/1؛(1298):83/1
- «حقیقت عریان»، ایران،(1293):120/1
- «حکیم قاآنی شیرازی»، ارمغان، ( 1306): 5-6/285-287
- « حیات سیاسی»، نوبهار هفتگی،(1302):31/481
- « خائن کیست»، ایران،(1297):6/1
- «خاطراتی از کودتای سوم اسفند 1299»، خواندنی های تاریخی،(1362):33-66
- «خاقانی» ،طوفان هفتگی،(1307): 18/1-3
- «خسروانی»، نوبهار هفتگی،(1301):5/72
- «خطرسرخ»، ایران،( 1298):86/1
- « خط و زبان پهلوی در عصر فردوسی»، فردوسی نامه، تهران، (1345)96-136
- «خط و زبان پهلوی در عصر فردوسی»، مهر،2(1312):5/481-505
- «خون مدرس»، مهر ایران،(1321):80/1
- « داروی خرسندی» ، مهر،2(1312):4/353
- « دال و ذال»، نو بهار،(1321): 80/1
- « دبیران،آموزگاران»، نوبهار،(1295):61/1
- « در آرزوی مساوات»،نوبهار،(1322):53/...
- « در اطراف تاریخ احزاب سیاسی» مهر ایران،(1321):232/1
- « در اطراف مذاکرات آقاسید ضیاءالدین طباطبائی»، مهر ایران،(1321):310/1
- « در اطراف نطق لرد کرزن» ، ایران، (1298):198/1
- « درانتظار خوشبختی»، نوبهار(1322):55/1و4
- « در پشت درشکه»، ایران،(1298):98/1
- « در خراسان چه خبر است»، داریا،(1324):80/1
- « درد بی درمان»، نوبهار،(1296):69/1-2
- « در زیر درشکه » ، نوبهار،(1296):57/1
- « درست بخوانید ملت چه کارکنم! لیدر هیچ کاره»، نوبهار،(1296):58/1
- « در صحرای ترکمن »، ایران ما،(1325):568/3
- « دستور ادبی» ، گل های رنگارنگ، 12/28
- « دستور زبان»، آموزش و پرورش،(1317):7-8/9-12
- « دستورزبان فارسی» ، نوبهار،(1322): 44/1و4
- « دستور زبان »، مهر، 7(1321):3/141-145
- « دشمنان دموکراسی – دفاع بهار از پروین اعتصامی » ، مهر ایران،(1321):178/1
- « دفاع بهار از حسن ارسنجانی »، ایران ما،(1326)821/1،2-3
- « دماگوژی»، نوبهار،(1321):103/1-2
- « دنیای آینده»،نوبهار،(1321):25/1
- « دورنمای تصوف در ایران» ، پیام نو، 2(1324):2/35-54
- «دوست نمی دارم»، نوبهار هفتگی،(1301):18/273
- « دومین ملکه ی ایران»، مهر،7(1322):1/18-26؛ 73-81
- « دیروز امروز فردا»، نوبهار هفتگی،(1296):94/1
- «ذکر خطیب فوشنج»، ارمغان،6( 1298):6/30-40
- « رئیس کنگره»، نخستین کنگره ی نویسندگان ، (1325):301-303
- «راجع به قتل سردار اسعد »، نوبهار،(1296):28/1
- « راجع به کمیته ی مجازات»، نوبهار، (1296): 14/1
- « راستی چیست و راستکار کیست؟» نوبهار ، (1332):5
- « رساله ی حدایق الحدائق»، آرمان،( دیماه 1309): 2/44، 50
- « رفقا فیلسوف شده اند»، نوبهار،( 1339): 18//201
- «رنج و گنج» ، ایران،(1297):306/1
- «روباه در خانه ی ما»، نوبهار،(1296):3/2-3
- « روح دیانت »،نوبهار،(1332) 46/1-2
- « روزهای تاریخی» ، نوبهار، (1322):100/....
- « زبان سعدی »، نوبهار، (1301):2/17
- « زندگانی مانی»، انتشارات معقول و منقول، (1315):3/33-82
- « ژنی ها دیوانه ها»، نوبهار، (1333):79/1
- « سالارملی کشته شد» ، ایران، (1297):20/1
- « سبک شعر فارسی» مهر، 4(1316):12/1190-1196
- « سردار اسعد»، زبان آزاد،(1296): 36/1-2
- « سرگذشت کوچک کدخدا افعی پاسبان گنج» ، ایران،(1298):32/3
- « سرگذشت یک نویسنده»، نوبهار،(1333):32/2-3
- « سرمابه ی حقیقی اخلاق است» ، مهر ایران، ( 1320): 76/1
- « سعدی کیست»، نوبهار،(1296):83/1-3
- «سوگند در ادبیات فارسی»، مهر،7(1321): 4/209-212
- « سوء ظن حسن ظن»، ایران،(1297):405/1
- « سیاست انگلیس در ایران» ، ایران،(1299): 694/1
- « سید جمال الدین افغانی»، آینده، 3(1324):7/381-384
- « سید ضیاءالدین و افکار او»، نوبهار، (1322):63/1
- « شاعر گاوسوار»، دانشکده، (1298):11/602-606
- « شرح حال فردوسی» ، فردوسی نامه، تهران، (1345): 21-80
- « شرح حال مرحوم وثوق الدوله» یغما، 10(1336):6/256-258
- « شعر به سبک خراسانی در هند» ، مهر، (1313):3/298-299
- « شعر پهلوی»، طوفان هفتگی، (1306):2/1-2
- « شعر خوب»، دانشکده، ( 1297):6/283-290؛ 339-356
- « شعر خوب» ، نامه ی تمدن،1(1301):10-11/ 356-377
- « شعر در ایران » ،مهر5(1316):1/33-39،و بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن تهران،1371، شرکت کتابهای جیبی، ج 1 ص 74 تا.....این مقاله شامل بخشهای زیر است:
یک: شعر در ایران پیش از اسلام:
الف- شعرهای دوازده هجائی مانی، بهار و ادب ص 79-82
ب-کتیبه ی حاجی آباد، همان ص82-83
ج-ایاتکار زریران، همان، 83-85
د-درخت آسوریک، همان 85-87
هـ - چامه ی شاه بهرام ، همان87-88
و- سرود کرکوی ، همانف88-89
ز- شعر بهرام گور، همان، 89-91
دو: شعر هجائی ، بعد از اسلام
الف –شعر کیخسرو، همان،92-94
ب- شعر همای چهرآزاد، همان،94
ج-شعر اردشیر پاپکان، همان،94-96
د- شعرهای ده هجائی کردی، همان 96-100
هـ -شعر یزیدبن مفرغ، همان،100-101
و- شعر مردم خراسان در هجو اسدبن عبدالله، همان،101-103
ز- شعر طاهر ذوالیمینین، همان 103-105
ح- شعر ابوالینبغی عباس بن طرخان همان، 105-106
سوم:اشعار طبری و فهلویات بعد از اسلام که به طرز قدیم گفته شده است
الف- مدخ سام و کشتن اژدها، همان ،106-107
ب- شعر علی فیروزه، همان، 107-108
ج- مسته مرد- دیواردز، همان،108- 112
د- شعر بارد جریرطبری ، همان 112-113
چهارم: شعر هجائی در خراسان
الف- شعر ابو طاهر خسروانی همان ص 114-
پنجم:تصنیف و مثل و اشعاردهقانی
الف- حراره ی احمد عطاش، همان ، 116،
ب- تصنیف نصروجان، همان 117-119
ج- ترانه های هفت یا هشت هجائی، همان 119-121
د- مثلها و افسانه های هشت هجائی، همان،121-123
هـ - غزلهای هشت هجائی، همان،123
و- شعر هشت هجائی در عربف همان،123-125

- « شعر»، طوفان هفتگی، (1306):1/1-3
- « شعرفارسی»، پیام نو، (1325):5/1-13
- «شعر و خط ملک الشعراء بهار»، وحید،4(1354): 7/610
- « شعر و شاعری » ،طوفان هفتگی ، (1308):8/130
- « شعر و صنعت» ،نوبهار هفتگی،(1301):5/77-78
- « شعرهای دخیل در تصحیف شاهنامه»، فردوسی نامه، تهران، (1345): 159-169
- « شعرهای دخیل در دیوان حافظ» ، آینده، 3(1324): 10/522-525
- « شعرهای دخیل و تصحیفها در شاهنامه و دیوان حافظ» ، آینده، 3(1324):6/343-350
- « شعری به لهجه ی تهرانی از ملک الشعراء بهار» ، راهنمای کتاب، 10(1346):3/283
- « شعوبیه»، طوفان هفتگی، 1(1306):5/1-2
- « شماتت و تکذیب دوستان خراسانیم»، ایران،(1299):183/1
- « شمس الدین منوچهر شصت کله» ، مهر6(1317):5/147-353
- « شوخی» ایران، (1298):118/1
- « شهاب ترشیزی»، ارمغان، 13(1311):1/36-44
- « صائب و شیوه ی او»،یغما، 23(1349):5/264-265
- «صدرالدین ربیعی»، ارمغان،(1304):1/25
- «طبیعت دست پرورده خود را مسلک می دهد»،نوبهار، (1328):2/1-2
- «طلوع فکر مثبت»، نوبهار،(1302): 34/529
- « عشق و اراده»، نوبهار هفتگی،(1301):1/1-2
- « عصبانی »، دانشکده، ( 1297):9/451-455
- « عقیده یا اعتماد» ، ایران،(1298): 186/1
- « علم در عهد مغول» ،باختر،(1312):3/118-125
- « فتوحات فرزند آدم»، نوبهار هفتگی،(1333):60/2-3
- « فداکاری»، نوبهار هفتگی، (1322): 54/1-4
- « فردوسی»، باختر،(1312):1/177-184....
- « فردوسی بزرگترین شاعر ایران است»، فردوسی نامه، تهران، (1345):89-6
- « فروغی و حقایق تاریخی» ، مهر ایران، (1321): 293/1و4
- « فقر ادبی با فقر اجتماعی توأم است»، ایران،(1297):52/1
- « فقر ما عمومی است»، ایران،(1297):59/1
- « فقط افسوس» ، ایران، (1297):7/1
- « فکر کنید»، نوبهارهفتگی، (1302):27/417
- « فلسفه ی فردوسی»، فردوسی نامه، نهران،(1345)145-185
- « فلسفه ی نشر ظلم»، نوبهار،(1329):37/1
- « قبر فردوسی»، فردوسی نامه، تهران(1345):9-17
- «قدیمیترین ایرانی که وارد فراماسون شد»، یغما، 3(1329):1/4-5
- « قصیده ای به لهجه ی مشهدی» ، یغما ،10(1326):2/65-67
- « قصیده ی لبیبی»، آینده،4(1324):3/151-157
- « قلب شاعر»، نوبهارهفتگی،(1301):7/151
- « کابینه ی جدید مشیرالدوله »، ایران،(1299): 128/1
- « کار بزرگ، مرد بزرگ»، نوبهارهفتگی،(1333):78/1-2
- «کتاب فارسی» ،طوفان هفتگی،(1307):17/1-2
- « کتاب مجمل التواریخ و القصص» ، مهر،6(1317):5/388-398
- « گربه» ، نوبهارهفتگی،(1301): 14/209
- « گزارش شترنگ » ، مهر،(1312):7/537-544
- « گل سرخ» ، نوبهار،(1332):15/2-3
- « لامیه ی فتحعلی خان صبا » ، ارمغان، 11(1309):9/655- 659
- « لغت اخلاق »، نوبهارهفتگی ،(1296):9/3
- « لکه های اجتماعی بر دامان ملیت ها » نوبهار،(1332): 56/1-2
- «لنین بزرگ » پیام نو، (1324):3/1- 17
- « ماشین غلط اجتماع » ، نوبهارهفتگی ، (1321):4/1
- « ما فراموشکار نیستیم» ، نوبهار هفتگی،(1322):93/...
- « ما و افغانستان»، ابران، (1298): 96/1
- « ما و پتروگراد»، نوبهار هفتگی، سال ششم شماره ی 80/ص320
- « ما و روسیه»،ایران،(1299): 95-105/...
- « ما و سیاست» نوبهار هفتگی،(1302): 29/...
- « مبحث لغوی»، آرمان،1(1310):1/8-10
- « مجلس سنا یا سنگر اعیان»، نوبهار،1( شوال 1328):4/1- 2؛5/1-2
- « محاکمه مطبوعات»، نوبهار،(1296): 18/1
- « محاکمه ی مهاجرین» ، نوبهار،(1296): 57/2-3
- « محمد جریرطبری، خطابه ی بهار» ، مهر ایران،(1314):شماره ی 4897تا شماره ی4910
- «مدرس بزرگترین مردفداکار تاریخ» ، نوبهار،(1322):سال سی وسوم از شماره 90تا 100
- « مدرسه ی فساد»، نوبهار،6(1296):63/1
- « مراسله ی آقای گمنام در باره ی مقاله ی شیرو خورشید آقای کسروی»،آرمان،(1309):4-5/124-134
- «مراسله ی این یمین»،آینده، 2(1306):6/420-422
- « مرد بزرگ»، دانشکده،(1297):8/395-400
- «مرگ جرجی زیدان»، نوبهار،( 1322):72/1
- « مستشاران خارجی» ، مهر ایران ، (1320):53/1
- « مشروطیت ایران و محلس ملی» ، ایران،(1297):71/1-2
- « مقاله نویسی»، مهر ایران،(1320):49/1
- « ملت و مذهب» ، نوبهار هفتگی ، (1301)15/225
- «ملکات راسخه و ملی»، نوبهار، (1322):70/1 و 4
- « مناظره ی تمدن و طبیعت»، نوبهار،(1296):62/2-3
- «منافع طبقاتی»، نوبهار،(1321):19/1
- «موسیقی ایرانی»،در راه هنر،(1334):6/6
- « مهمانان تازه پادشاه افغانستان و همسرش»، طوفان هفتگی،(1307)،16/1-2
- « میل من و دنیا» ، نوبهار،(1321):18/1
- « ناله ی ایران » ایران،(1297): 62/1
- « نام خانواده»، ایران(1297):17/1
- « نامهای پادشاهان و دلیران ایران » ، مهر،1(1321):1/118-121؛ 2/225-227
- « نامه ی ایران»،ایران ،( 1298):62/1
- « نان امنیت عدالت»، ایران،(1297): 291/1
- « نثرفارسی» ، ایران نامه (1367):7/685-692
- « نثر فارسی » ، طوفان هفتگی،(1307):2/1
- « نخستین اعلامیه ی جمعیت ایرانی »، مصلحت، (1329): 1/1-2
- « نسل معاصر»، نوبهار هفتگی،(1301):19/289
- « نظری به سرحدات خراسان و آخال »،ایران، (1297): 51/1
- « نظری به مهاجرین بدبخت » ، نوبهار هفتگی، (1296):15/256
- « نونیه ی رودکی » آرمان،6(1298):2/181-186
- « وظیفه ی اجتماعی جوانان »، نوبهار (1322):1/2-3
- « همیشه در رنج»، نوبهار هفتگی،(1301): 16/240
- « هندی و ایرانیان یا اشتباه بیست و پنج ساله »،نوبهارهفتگی،(1322):31/1-4
- « یادبود اقبال لاهوری »، جهان نو،5(1329):3/79
- « یاد داشتهای سفر بهار به سوئیس» یغما، (1349):7/406-410
- « یادداشت هائی چند:ایلام- عیلام » یغما، 3(1329):2/88-90
- « یاد داشتهای بهار درباره ی شعر مشترک احمد شاه و قوام السلطنه »، جهان نو، (1343):5
- « یاد داشتهای ملک الشعراء » یغما، 23(1349):7/408-410
- « یادگار تمدن اروپا »، نوبهار،(1322):71/3
- « یادگار زریران »، تعلیم و تربیت، 5(1314):3/113-120
- « یا مرگ یا استقلال – یا مرگ با عزت » ، نوبهار،(1333):221/....
- « یأس حمله می کند» ، نوبهار،(1322):221/...
- « یک شب در دریا» ، نوبهار،(1296):16/2

7- مقدمه
غیر از مقالات و تألیفات گوناگون، بهار بر بسیاری از آثار نویسندگان و شاعران وپژوهشگران
قدیم و همزمان، مقدمه نوشته و ارزش کارآنان را برشمرده و گاه خطاهای آنان را از سر ذوق آموزگاری یادآور شده است. مهمترین این مقد مه ها رامی توان از این قرار بر شمرد:
- [ مقدمه] کلمات غراء حسین کوهی کرمانی، تهران ، 1312
- [مقدمه ] ایرانی که من شناختم، ب نیکیتین، ترجمه علی محمد فره وشی، تهران 1329
- [ مقدمه] تاریخ پرنس ارفع، محمد جواد هوشمند، تهران، 1315
- [ مقدمه] تاریخ جمهوری ممالک متحد ه امریکا، نجفقلی حسام معزی، تهران، 1305
- [ مقدمه] تاریخ سیستان، تهران، 1313
- [مقدمه ]ترانه های محلی ، حسین کوهی کرمانی، تهران ، 1310
- [مقدمه ]جوامع الحکایات، تهران ، 1324
- [مقدمه ]دیوان پروین اعتصامی، تهران، 1314
- [مقدمه ] دیوان شهریار، تهران، 1324
- [مقدمه ] روسیه در آستانه ی انقلاب، نظام الدین شیبانی، تهران، 1329
- [ مقدمه] رومی عصر، عبدالحمید عرفانی، تهران، 1332
- [مقدمه ]زیبا، محمد حجازی، تهران، 1311
- [ مقدمه]25 سال جمهوری شوروی آذربایجان، تهران، 1324
- [ مقدمه] کلمات نغز عشاق، مهدی الهی قمشه ای، تهران، 1320
- [مقدمه ] گلشن صبا، حسین کوهی کرمانی، تهران، 1313
- [ مقدمه]مجمل التواریخ و القصص، تهران،1317
- [ مفدمه] هفتصد ترانه، حسین کوهی کرمانی، تهران،1317

8- سخنرانی ها

- « آخرین پیام استاد بهار» ، مصلحت، سال 1، شماره 28(1329): ص1-3
- «آخرین پیام استاد بهار »، مصلحت 1329)
- « خطابه ی بهار در نخستین کنگره ی تحقیقات ایران»، نخستین کنگره، تهران، (1325):5-9
- « سخنرانی بهار در انجمن روابط فرهنگی ایران و هند در باره ی ایران و هند از پیش از اسلام تا حال»، نامه ی فرهنگستان، ( 1322): 3/51-64
- « سخنرانی بهار در حزب دموکرات ایران»، دموکرات ایران، ( 1325):64/401
- « سخنرانی بهار در حزب دموکرات ایران»، دموکرات ایران، ( 1325): 62/ 1و3
- « سخنرانی بهار در میتینگ حزب دموکرات ایران»، دموکرات ایران،(1325):62/1و3
- « نطق بهار در انجمن فرهنگی ایران و هند» ، نامه ی فرهنگستان ،3(1324)1/50-50؛ 2/38-40
- « نطق بهار در باره ی میرزاده ی عشقی» ارمغان،(1331):17/1-2
- « نطق بهار در مجلس » مصلحت،(1329):1/6
- « نطق بهار در مجلس»، پرچم آسیای وسطی،(1301):72/1

behnam5555 08-03-2011 03:15 PM

تعطیلات در ۲۱۰ نقطه از جهان و ایران / ایران، تعطیل ترین کشور جهان می شود؟


.
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1...103895_711.jpg
منابع و توضیحات

* همه اطلاعات مربوط به تعطیلات موجود در این صفحات، از سایت‌های www. holidayyear. com، www. timeanddate. com و صفحات جنرال کشورها در سایت www. wikipedia. orgبرگرفته شده و از آنجا که برخی از مناسبت‌ها و تقویم‌ها به صورت منطقه‌ای در جهان به ثبت رسیدند، درصدی از خطا در این آمارها متصور است؛ برای نمونه، تعطیلات در ایران در سایت هالی دی یر بسیار کمتر از تعداد واقعی (سیزده روز) ثبت شده است، در همین حال، این تعطیلات در سایت ویکی پدیا به صورت دقیق ثبت شدند، که طبیعتا آمار ویکی پدیا در اینجا مورد استناد قرار گرفته است. البته در دیگر نقاط دنیا که از تقویم میلادی استفاده می‌کنند، آمارها تقریبا ۱۰۰ درصد می تواند مورد استناد قرار گیرد.



سرویس اجتماعی تابناک ـ چندی پیش، رئیس جمهور از برنامه برای افزایش تعطیلی در کشور خبر داده و اعلام نمود: «در شورای عالی انقلاب فرهنگی، گروهی تعیین شد تا درباره وضعیت تعطیلی در کشور ما در مقایسه با سایر کشورها تحقیق کند. بنا بر تحقیقی که ارایه شد، کمترین تعطیلی متعلق به کشوری در خلیج عدن بود و پس از آن، کمترین تعطیلی متعلق به کشور ما با 75 روز تعطیلی است. بقیه کشورها بالای صد روز تعطیلی دارند. باید این نگاه را اصلاح کنیم که فکر می‌کند تعطیلی بطالت وقت است. باید همه‌ افراد بتوانند یک روز در خدمت خانواده باشند.

وی افزود: می‌گفتند که دولت نهم و دهم زیاد تعطیل می‌کند. مگر کار کردن به ساعت طولانی است؟ همان روز که این گزارش به شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد، به سایر دستگاه‌ها نیز فرستاده شد. در آن روز، یکی از افراد پیشنهاد داد که تعطیلی نوروز را از چهار روز کم کنیم و به جای آن، یک روز به تعطیلی عید فطر بیفزاییم که یکی دیگر از افراد در آن نشست اعتراض کرد و گفت: مردم یک ماه رمضان را عبادت می‌کنند و ما کاری می‌کنیم که آنها عید فطر را به مسافرت بروند و همه تلاش خود را از بین ببرند. چرا برخی گمان می‌کنند که مسافرت کاری لغو و بیهوده است؟ من در آن جلسه گفتم که برخی افراد بخش زیادی از سال را در مسافرتند و برایشان اسباب سفر فراهم است و بیت‌المال در اختیار آنهاست و نمی دانند که مردم چگونه به مسافرت می‌روند. برخی نگاه‌های بسته و بی‌اعتماد به انسان دارند».

این اظهارات رئیس جمهور درباره میزان تعطیلی و احتمال افزایش تعطیلی برای رسیدگی مردم به امورات خانواده در حالی است که بنا بر آمارها، بر خلاف دیگر کشورهای دنیا، ایران از آمار تعطیلی رسمی بیشتری برخوردار است که البته در صورت تعطیلی پنجشنبه ها، ایران رتبه نخست تعطیل ترین کشور جهان را از آن خود خواهد کرد.

بنا بر این گزارش، در حالی که عمده کشورهای جهان بین ۹ تا ۱۱ روز از سال را تعطیلند، در تقویم رسمی کشورمان ایران، سالانه ۲۵ روز تعطیل رسمی (شامل پانزده روز مناسبت‌های مذهبی و ده روز مناسبت‌های ملی) داریم که باید به این رقم، نزدیک ۵۲ جمعه را بیفزاییم. بدین ترتیب، با احتساب روزهای پنجشنبه و مرخصی استحقاقی کارمندان و کارگران، کار و تولید و خدمت‌رسانی تقریبا در ۱۵۰ روز از سال متوقف می‌شود! که این مهم با افزودن تعطیلی پنجشنبه ها افزونتر نیز خواهد شد.

حال با این همه تعطیلات در کشور، تعطیلات منطقه و بین تعطیلات و… نیز همه ساله ادامه دارد و در این میان، فرصت‌های بی شماری از دست می‌رود.

البته ناگفته نماند که تعطیلات به دلیل شرایط بحرانی جوی (نظیر بارش برف سنگین، بحران سرما و نبود سوخت کافی، آلودگی هوا و.. ) اجتناب ناپذیر است. از آنجا که جغرافیای ایران، که از جمله نقاط جهان منحصر به فرد است و سه اقلیم کوهستانی، بیابانی و جلگه‌ای را از نگاه زمین شناسی در خود جای داده است، به اضافه نحوه توزیع جمعیت در برخی شهرهای آن، از جمله تهران، چنین تعطیلات ناگهانی را اجتناب ناپذیر کرده است.

* تعطیلات در جهان

بررسی تعطیلات سالانه در نقاط گوناگون جهان، نشان می‌دهد که هم تعطیلات زیاد (بالاتر از هجدده روز) و هم تعطیلات کم (کمتر از شش روز) سهم بسیار کمی در تقویم سالانه کشورهای جهان را به خود اختصاص داده است. بیشتر کشورهای پیشرفته جهان، ترجیح می‌دهند راهی میانه را برگزینند، به گونه ای که ده قدرت اقتصادی برتر جهان یعنی ایالات متحده آمریکا، ژاپن، چین، آلمان، فرانسه، بریتانیا، ایتالیا، برزیل، اسپانیا و کانادا به ترتیب: ده، پانزده، هفت، نه، دوازده، هشت، سیزده، ده، نه و یازده روز تعطیلات رسمی در تقویم خود دارند.

عامترین تعطیلات در تقویم‌های رسمی ۱۱ روزه و ۹ روزه است که روی هم نزدیک ۲۶ درصد کشورهای جهان را از آن خود می کنند.

در زیر کشورهای جهان را بر پایه روزهای تعطیل رسمی در تقویم سالانه می‌بینید:

۲۵ روز: در این گروه تنها ایران است.

۲۴ روز: سریلانکا در جنوب شرق آسیا.

۲۰ روز: نپال در شمال آسیا.

۱۹ روز: پورتوریکو و لبنان.

۱۸ روز: سن مارینو، جزایر ویرجین (ایالات متحده امریکا) و کلمبیا.

۱۷ روز: جزایر فارو و کامبوج.

۱۵ روز: بورکینا فاسو، تانزانیا، آنگولا، هائیتی، فنلاند، ژاپن، لیختن اشتاین، سنت مارتین و اسلواکی.

۱۴ روز: بلغارستان، کامرون، شیلی، کرواسی، جزایرگوادلوپ، موریس، جزیره مالت، آنتیل هلند، جزایرماریانا، پرتغال، سنگال، سوریه، توگو، توباگو، اروگوئه، آندورا و قبرس.

۱۳ روز: چک، کره شمالی، دانمارک، اکوادور، اریتره، پلینزی فرانسه، یونان، ایسلند، اندونزی، ایتالیا، لتونی، لیبریا، لیتوانی، مالاوی، مارتینیک، مراکش، مکزیک، نیو کالدونیا، نروژ، ساموآ، سیشل، سوئد، اوگاندا، وانواتو و اتریش.

۱۲ روز: بلاروس، بلژیک، دومینیکن، فرانسه، گویان فرانسه، مجارستان، کنیا، عراق، لائو، لوکزامبورگ، مالدیو، جزایرمارشال، موناکو، مونتسرات، نیجر، نیجریه، پاناما، پرو، لهستان، سنت وینسنت، آفریقای جنوبی، تونس، ترکمنستان، تووالو، والیس و فوتونا و آرژانتین.

۱۱ روز: آذربایجان، بنگلادش، باربادوس، بلیز، بوسنی، بوروندی، کانادا، کیپ ورد، گینه استوایی، استونی، گرینلند، گرنادا، گواتمالا، هندوراس، کیریباتی، لسوتو، مقدونیه، مالزی، مالی، نیکاراگوئه، پاراگوئه، کره جنوبی، فیلیپین، سنت کیتس، اسلوونی، زامبیا، سوازیلند و تایلند.

۱۰ روز: تاجیکستان، سنگاپور، امریکا، ازبکستان، یمن، آلبانی، ساموآ، باهاما، برمودا، بوتسوانا، برزیل، مصر، گابن، غنا، گوام، گینه، ایرلند، قرقیزستان، لیبی، هلند، نیوزیلند، پاکستان و پالائو.

۹ روز: موزامبیک، نامیبیا، نیوئه، گینه پاپوآ، سیرالئون، سومالی، اسپانیا، سودان، سورینام، تایوان، تونگا، اوکراین، استرالیا، جزایرویرجین (بریتانیا)، جزایرکیمن، چاد، جزایرکوک، دومینیکا، آلمان، گرنزی، گینه بیسائو، گویان، جزیره مای، جامائیکا، قزاقستان، ماداگاسکار، موریتانی و مایوت.

۸ روز: افغانستان، باربودا، ارمنستان، آروبا، بحرین، بولیوی، برونئی، جیبوتی، کویت، مونته نگرو، میانمار، پیتکارین، سائو تومه و بریتانیا.

۷ روز: الجزایر، چین، کنگو، کوبا، السالوادور، جزایرفالکلند، اردن، مغولستان، عمان، روسیه، سنت لوسیا، جزایرسلیمان، توکلائو وامارات متحده عربی.

۶ روز: آفریقای مرکزی، اتیوپی، فیجی، رومانی، صربستان، ویتنام، زیمبابوه و نائورو.

۵ روز: قطر

۴ روز: سوییس

۳ روز: عربستان، گامیبیا و هندوستان.

۲ روز: رواندا و بوتان.

۱ روز: کومور در جنوب شرقی قاره آفریقا.



هشت کشور با کمترین تعطیلات

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1...103892_976.jpg

کومور: در جنوب شرقی آفریقا، تنها یک روز تعطیلی رسمی دارد و آن روز «استقلال» است.

بوتان: در جنوب آسیا دو روز تعطیلات رسمی در تقویم خود دارد؛ هشتم اگوست روز استقلال و هفدهم دسامبر روز ملی.

رواندا: در مرکز آفریقا. در این کشور روزهای: اول ژوئیه روز استقلال و چهارم ژوئیه روز آزادی به طور رسمی تعطیل است.

عربستان: در جنوب غرب آسیاست. در این کشور دو عید قربان و فطر، همچنین ۲۳ سپتامبر روز ملی به طور رسمی تعطیل است.

گامبیا: در غرب آفریقا قرار دارد و سه روز در آن تعطیل رسمی است. روزهای هجدهم فوریه روز استقلال، ۲۴ آوریل روز جمهوری و پانزدهم اوت ۱۵ فرض مریم مقدس.

هند: در جنوب قاره آسیا قرار دارد. در این کشور، دوم اکتبر، روز تولد ماهاتما گاندی، ۲۶ ژانویه روز جمهوری و پانزدهم اوت، روز استقلال به طور عمومی تعطیل است.

سوئیس: کشور کوچکی در اروپای غربی که صاحب بزرگترین خدمات بانکی در جهان است. در این کشور، چهار روز رسمی تعطیل است. روزهای: اول ژانویه، سال نو، سیزده می، عروج مسیح، اول اوت، روز ملی و ۲۵ دسامبر، کریسمس.

قطر: کشور کوچک عربی در جنوب خلیج فارس. در این کشور، پنج روز در سال به طور رسمی تعطیل است. این تعطیلات عبارت است از: سوم سپتامبر، هجدهم نوامبر روز ملی، هفتم دسامبر برابر با نخستین روز سال نوی اسلامی و اعیاد اسلامی فطر و قربان.



هشت کشور با بیشترین تعطیلات

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1...103893_709.jpg


ایران: کشورمان ایران با ۲۵ روز تعطیلات عمومی در سال، صاحب رتبه نخست در جهان از لحاظ تعطیلات رسمی است.

سریلانکا: همسایه هندوستان با ۲۴ روز تعطیلات رسمی، دومین کشور پر تعطیلات در دنیا به شمار می‌رود. تعطیلات این کشور، مخلوطی است از مناسبت‌های ملی، مسیحی، اسلامی و مذاهب شرق آسیا. نظیر شب بزرگداشت خداوند شیوا، عید فطر، روز کریسمس، روز کارگر و… .

نپال: همسایه شمالی هندوستان نیز از همسایه جنوبی عقب نمانده و با بیست روز تعطیلات رسمی صاحب رتبه سوم تعطیلات در جهان است؛ نظیر سریلانکا، شب خداوند شیوا و مناسبت‌هایی از این دست به همراه روزهای ملی بیست روز تعطیلات در این کشور را تشکیل می دهد.

پورتوریکو: حدودا در آمریکای مرکزی بوده و با نوزده روز تعطیلات در جهان صاحب مقام است! در این کشور برای کریسمس عملا سه روز تعطیل است و روز کارگر و مناسبت‌های ملی و.. تعطیلات آن را تشکیل می دهد.

لبنان: این کشور در غرب خاورمیانه، علاوه بر تعطیلات ملی، تعطیلات مسیحی و اسلامی، تعطیلات خاص مذهب تشیع را نیز در تقویم خود جای داده و به همین سبب، سالانه نوزده روز در لبنان تعطیل است.

سن مارینو: این کشور کوچک در نزدیکی ایتالیا، با هجده روز تعطیلی، صاحب بیشترین تعطیلات در اروپاست. البته این یکی از آن کشورهای تازه تأسیس جهان نیست. قانون اساسی سن مارینو که در ۱۶۰۰ میلادی تدوین شده است و هنوز نیز به اجرا درمی‌آید، قدیمی ترین قانون اساسی جهان به شمار می‌رود. تعطیلات در این کشور مخلوطی است از مناسبت‌های ملی، مسیحی و خاص کارگری و صنفی.

جزایر ویرجین آمریکا: دقیقا دو برابر جزایر ویرجین بریتانیا در جزایر ویرجین آمریکا تعطیلات وجود دارد. تعطیلات ملی، مذهبی، همچنین برخی روزهای خاص با گرایش عامیانه نظیر روز دعا برای توفان، هجده روز از ۳۶۵ روز سال را در این منطقه از جهان تعطیل کرده است.

کلمبیا: شمال غربی ترین کشور آمریکای جنوبی است. همسایه ونزوئلا با هجده روز تعطیلات از صاحبان رتبه در قاره آمریکا به شمار می‌رود. هجده روز تعطیلی عمومی کلمبیا را به ترتیب: مناسبت‌های مذهبی، ملی و صنفی ـ کارگری تشکیل می دهند.


سید فتح الله صدری زاده

behnam5555 08-03-2011 04:22 PM


محمد نوری، از جان مریم تا رنج دوران

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:A...5_2a8sfQ9Ek-8s

محمد نوری را می‌توان در میان خوانندگان ایرانی، برخاسته از قبیله‌ای دیگر دانست. ترانه‌هایش متفاوت بود و نوع خواندنش نیز. خیلی‌ها انتظار داشتند که او به جرگه‌ی خواندگان اپرا بپیوندد. نزد "اولین باغچه‌بان"، نخستین معلم اپرا در ایران تمرین آوازهای اپرائی کرده بود. زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاه آموخته بود و به هنرستان تاتر رفته بود. او آنچه را که زمینه ساز یک خواننده اپراست، فراهم آورده بود. نوری اما جان مریم را سرود و با همان ترانه نیز به شهرت رسید.

"جان مریم" از ترانه‌های بومی شمال الهام گرفته شده بود. گویا نوری سال‌ها آن را در ذهن می‌پرورانده و تنها در انتظار فرصتی بوده است تا به روی کاغذ بیاوردش. فرصت را "کامبیز مژدهی" آهنگساز ترانه، در همان خطه شمال در اختیارش گذاشت. ترانه در فاصله‌ی خرید یک کراوات ساخته شد. مژدهی به بازار می‌رود و در بازگشت، جان مریم را حاضر و آماده روی میز می‌بیند.

جان مریم چشماتو وا کن/ منو نیگا کن/ شد هوا سفید، در اومد خورشید/

بریم که شد وقت درو/ مال منی از پیشم نرو/.....

نوری در گفتگوهایش از آهنگسازی به نام "ناصر حسینی" نیز یاد می‌کند، که مشوق او در کار خوانندگی بوده است.

جان مریم اما آغاز کار بود. نوری از آن پس، به شاعران نیمائی روی آورد. کسانی که در آن دوران، کمتر خواننده و آهنگسازی به شعرهایشان با نگاه ترانه می‌نگریست. سال‌ها بعد، خوانندگان موسیقی سنتی ایران برای ایجاد نوآوری، با همان سبک سنتی به ترانه‌های نو روی آوردند. اما شنوندگان این نوع موسیقی، خوانندگان محبوب خود را بیشتر با همان شعرهای کلاسیک می‌شناسند. بهترین کار "محمد رضا شجریان" را کمتر کسی "قاصدک" می‌داند. "شهرام ناظری" را نیز با ترانه‌هائی که از "سهراب سپهری" خوانده نمی‌شناسند.

نوری با سبک و شیوه‌ی نویی که در نوع خواندنش وجود داشت، صدایش نیز بر روی این گونه ترانه‌ها به خوبی می‌نشست. هیچ نوع تصنعی در کار نبود، وقتی که این شعر "فروغ" را می‌خواند:

ای به روی چشم من گسترده خویش/ شادی‌ام بخشیده از اندوه بیش/

عشق دیگر نیست این، این خیرگی است/ چلچراغی در سکوت و تیرگی است../

محمد نوری در سال ۱۳۸۹ در گذشت

محمد نوری را نمی‌توان آغازگر موسیقی پاپ در ایران به حساب آورد. اما او را می‌توان از نخستین کسانی دانست که به شعر نو در ترانه‌های خود روی آوردند. "جمشید شیبانی و حمید قنبری" و بعدها "ویگن" و دیگران کارهای نخست خود را با ترانه‌های دوبله شده‌ی غربی آغاز کردند. نوری که در مکتب موسیقی غربی پرورده شده بود، هویت تازه‌ای به موسیقی پاپ بخشید، که خود این سبک را فاخر نام نهاده بود. موسیقی‌ای که با ترانه‌های شاعران نو عجین شده و آمیزه‌ای دلنشین به وجود آورده بود.

وطنیه‌ها

نوری پس از انقلاب هم به کار خود ادامه داد. ترانه‌های پس از انقلاب او بیشتر رنگ و بوی وطنی داشت که برخی آن‌ها را در رده‌ی ترانه‌های اعتراض جای می‌دهند. اما عشق به وطن گویا جای اعتراضی برای هیچ رژیمی باقی نمی‌گذارد. ترانه‌ی ایران، ایران نوری حتا در سفارت و کنسولگری‌های ایران در برونمرز نیز به گوش می‌رسد.
همکاری تنگاتنگ نوری در سال‌های پس از انقلاب با "محمد سریر" آهنگساز، که جان کلام را دریافته بود، ثمره‌ای درخشان به بار آورد. ترانه‌ی "رنج دوران" همچنان بر زبان‌ها جاری است.

"ما برای آن که ایران خانه خوبان شود/ رنج دوران برده‌ایم/

ما برای آن که ایران گوهری تابان شود/ خون دل‌ها خورده‌ایم/

ما برای بوئیدن بوی گل نسترن/ چه سفرها کرده‌ایم/

ما برای نوشیدن شورابه‌های کویر/ چه خطرها کرده‌ایم/

منبع : الهه خوشنام / دويچه وله


behnam5555 08-03-2011 04:30 PM



شعر بسيار زيباي مادر

http://www.tajerian.ir/Uploads/NewsPics/pic1/life.jpg

آسمان را گفتم
مي تواني آيا
بهر يک لحظه ي خيلي کوتاه
روح مادر گردي
صاحب رفعت ديگر گردي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
کهکشان کم دارم
نوريان کم دارم
مه و خورشيد به پهناي زمان کم دارم
***
خاک را پرسيدم
مي تواني آيا
دل مادر گردي
آسماني شوي و خرمن اخترگردي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم
***
اين جهان را گفتم
هستي کون و مکان را گفتم
مي تواني آيا
لفظ مادر گردي
همه ي رفعت را
همه ي عزت را
همه ي شوکت را
بهر يک ثانيه بستر گردي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت و شوکت و شأن کم دارم
عزت و نام و نشان کم دارم
***
آن جهان را گفتم
مي تواني آيا
لحظه اي دامن مادر باشي
مهد رحمت شوي و سخت معطر باشي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
باغ رنگين جنان کم دارم
آن چه در سينه ي مادر بود آن کم دارم
***
روي کردم با بحر
گفتم او را آيا
مي شود اين که به يک لحظه ي خيلي کوتاه
پاي تا سر همه مادر گردي
عشق را موج شوي
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
بيکران بودن را
بيکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر اين کار بزرگ
قطره اي بيش نيم
طاقت و تاب و توان کم دارم
***
صبحدم را گفتم
مي تواني آيا
لب مادر گردي
عسل و قند بريزد از تو
لحظه ي حرف زدن
جان شوي عشق شوي مهر شوي زرگردي
گفت ني ني هرگز
گل لبخند که رويد زلبان مادر
به بهار دگري نتوان يافت
در بهشت دگري نتوان جست
من از آن آب حيات
من از آن لذت جان
که بود خنده ي او چشمه ي آن
من از آن محرومم
خنده ي من خاليست
زان سپيده که دمد از افق خنده ي او
خنده ي او روح است
خنده ي او جان است
جان روزم من اگر، لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر، روح و روان کم دارم
***
کردم از علم سوال
مي تواني آيا
معني مادر را
بهر من شرح دهي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم
قدرت شرح و بيان کم دارم
***
در پي عشق شدم
تا در آئينه ي او چهره ي مادر بينم
ديدم او مادر بود
ديدم او در دل عطر
ديدم او در تن گل
ديدم او در دم جانپرور مشکين نسيم
ديدم او در پرش نبض سحر
ديدم او درتپش قلب چمن
ديدم او لحظه ي روئيدن باغ
از دل سبزترين فصل بهار
لحظه ي پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگيزترين زيبايي
بلکه او در همه ي زيبايي
بلکه او در همه ي عالم خوبي، همه ي رعنايي
همه جا پيدا بود
همه جا پيدا بود

منبع :tajerian.ir


اکنون ساعت 06:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)