|
|
|
|
|
باز دلم آمده در پیچ و تاب : . علامه حسن زاده آملی باز دلم آمده در پیچ و تاب انقلب ینقلب انقلاب همچو گیاه لب آب روان اضطرب یضطرب اضطراب آتش عشق است که در اصل و فرع التهب یلتهب التهاب نور خدایست که در شرق و غرب انشعب ینشعب انشعاب آب حیاتست که در جزء و کل انسحب ینسحب انسحاب شک که دل موهبت عشق را اتهب یتهب اتهاب از سر شوق است که اشک بصر انحلب ینحلب انحلاب صنع نگارم بنگر بى حجاب احتجب یحتجب احتجاب سر قدر از دل بى قدر دون اغترب یغترب اغتراب آمُلیا موعد پیک اجل اقترب یقترب اقتراب |
|
تعطیلات در ۲۱۰ نقطه از جهان و ایران / ایران، تعطیل ترین کشور جهان می شود؟ |
|
شعر بسيار زيباي مادر http://www.tajerian.ir/Uploads/NewsPics/pic1/life.jpg آسمان را گفتم مي تواني آيا بهر يک لحظه ي خيلي کوتاه روح مادر گردي صاحب رفعت ديگر گردي گفت ني ني هرگز من براي اين کار کهکشان کم دارم نوريان کم دارم مه و خورشيد به پهناي زمان کم دارم *** خاک را پرسيدم مي تواني آيا دل مادر گردي آسماني شوي و خرمن اخترگردي گفت ني ني هرگز من براي اين کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم *** اين جهان را گفتم هستي کون و مکان را گفتم مي تواني آيا لفظ مادر گردي همه ي رفعت را همه ي عزت را همه ي شوکت را بهر يک ثانيه بستر گردي گفت ني ني هرگز من براي اين کار آسمان کم دارم اختران کم دارم رفعت و شوکت و شأن کم دارم عزت و نام و نشان کم دارم *** آن جهان را گفتم مي تواني آيا لحظه اي دامن مادر باشي مهد رحمت شوي و سخت معطر باشي گفت ني ني هرگز من براي اين کار باغ رنگين جنان کم دارم آن چه در سينه ي مادر بود آن کم دارم *** روي کردم با بحر گفتم او را آيا مي شود اين که به يک لحظه ي خيلي کوتاه پاي تا سر همه مادر گردي عشق را موج شوي مهر را مهر درخشان شده در اوج شوي گفت ني ني هرگز من براي اين کار بيکران بودن را بيکران کم دارم ناقص و محدودم بهر اين کار بزرگ قطره اي بيش نيم طاقت و تاب و توان کم دارم *** صبحدم را گفتم مي تواني آيا لب مادر گردي عسل و قند بريزد از تو لحظه ي حرف زدن جان شوي عشق شوي مهر شوي زرگردي گفت ني ني هرگز گل لبخند که رويد زلبان مادر به بهار دگري نتوان يافت در بهشت دگري نتوان جست من از آن آب حيات من از آن لذت جان که بود خنده ي او چشمه ي آن من از آن محرومم خنده ي من خاليست زان سپيده که دمد از افق خنده ي او خنده ي او روح است خنده ي او جان است جان روزم من اگر، لذت جان کم دارم روح نورم من اگر، روح و روان کم دارم *** کردم از علم سوال مي تواني آيا معني مادر را بهر من شرح دهي گفت ني ني هرگز من براي اين کار منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم قدرت شرح و بيان کم دارم *** در پي عشق شدم تا در آئينه ي او چهره ي مادر بينم ديدم او مادر بود ديدم او در دل عطر ديدم او در تن گل ديدم او در دم جانپرور مشکين نسيم ديدم او در پرش نبض سحر ديدم او درتپش قلب چمن ديدم او لحظه ي روئيدن باغ از دل سبزترين فصل بهار لحظه ي پر زدن پروانه در چمنزار دل انگيزترين زيبايي بلکه او در همه ي زيبايي بلکه او در همه ي عالم خوبي، همه ي رعنايي همه جا پيدا بود همه جا پيدا بود منبع :tajerian.ir |
اکنون ساعت 06:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)